مصادیق معروف و منکر

بعد از این دو نکته ، به مساله معروف و منکر مى پردازیم . در آغاز سخنى را از امام باقر علیه السلام نقل مى کنیم که فرمودند:انَّ مِن اءَحبَّ عباد اللَّه الى اللَّه ، لَمَن حبَّب الیه المعروف و حبَّب الیه فعاله (۸۱۵)

مصادیق معروف و منکر

بعد از این دو نکته ، به مساله معروف و منکر مى پردازیم . در آغاز سخنى را از امام باقر علیه السلام نقل مى کنیم که فرمودند:
انَّ مِن اءَحبَّ عباد اللَّه الى اللَّه ، لَمَن حبَّب الیه المعروف و حبَّب الیه فعاله (815).
((محبوب ترین بندگان خدا کسانى اند که دوستدار معروفند و به انجام آن علاقه دارند)).
حال سوال این است که مصادیق خوبى و معروفى که انسان موظف به سپاس و شکر آن شده است چیست ؟ و یا به تعبیرى معروف چیست ؟ معیار شناخت آن کدام است ؟ چه کارى مصداق احسان است ؟ در جواب این سوال باید گفت : معروف و احسان از مفاهیمى است که در زندگى انسان ، مصادیق بى شمارى دارد.
در روایتى از امیرالمؤ منین علیه السلام آمده است :
المعروف زکاة النِّعم (816).
((کار خیر و نیک ، زکات نعمت هایى است که خداوند به انسان عطا کرده است )).
بنابراین ، اگر بخواهیم براى هر یک از نعمت هاى الهى ، زکاتى تصور کنیم ، زکات نعمت هاى الهى بسیار زیاد خواهد بود؛ در نتیجه معروف هم بسیار خواهد بود. روشن است که زکات نعمت هاى الهى ، بهره بردارى از آن نعمت ها در مسیرى است که خداوند متعال تعیین کرده است .
در یک جمله مى توان گفت : معروف در مقابل منکر است و منکر، یعنى امور زشت و مسائلى که عقل سلیم انسانى و وجدان بشرى آن را نمى پسندد و تایید نمى کند و معروف هر چیزى است که مورد پسند عقل و وجدان سالم قرار گیرد.
روایتى از امام صادق علیه السلام است که مى توانیم بر اساس آن مصادیق معروف را بشماریم . امام علیه السلام مى فرمایند:
المعروف زکاة النِّعم ، و الشَّفاعة زکاة الجاه ، و العلل زکاة الابدان ، و العفو زکاة الظَّفر، و ما اءَدَّیت زکاته فهو ماءمون السَّلب (817).
((کار نیک ، زکات نعمت ؛ شفاعت ، زکات مقام ؛ بیمارى ، زکات تندرستى و بخشش ، زکات پیروزى است و اگر زکات این نعمتها را ادا کردى از تو گرفته نخواهد شد)).
در این روایت ، مصادیق معروف و کارهاى خیر، این گونه بیان مى شود که اگر کسى صاحب جاه و مقام است و انسانى محتاج ، نیاز به وساطت و شفاعت او نزد صاحب قدرتى دارد، در صورتى که از او شفاعت کند، کار معروفى انجام داده است ؛ اگر بر دشمنى که نسبت به او بدى کرده است ، ظفر یافت و پیروز شد، اما او را بخشید، از او عمل معروف سر زده است و در پایان مى فرمایند چنانچه این روش را اتخاذ کرد، مطمئن باشد که خدا نعمت هایى را که به او عنایت کرده است از او سلب نخواهد شد.
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام در روایتى دیگر مى فرمایند:
اذا قَدَرتَ عَلى عدوِّک فاجعل العَفوَ عنه شکرا للقدرة علیه (818).
((وقتى که بر دشمن خود غالب شدى ، شکر این نعمت بخشیدن او است )).
به هرحال معروف ، مصادیق فراوانى دارد که اگر بخواهیم همه را بیان کنیم ، در این مختصر نمى گنجد و از بحث اصلَّى خود خارج مى شویم .
تعریفى که از ((مفردات راغب )) نقل شد معیار مشخصى از معروف و منکر را به دست مى دهد؛ هر چه را عقل سلیم انسان به دور از تاثیرپذیرى از امیال نفسانى ، زیبا و خوب مى داند. راه شناخت معروف معیارى دارد که در معارف ما به آن اشاره شده است ؛ مثلا امام صادق علیه السلام فرمودند:
اءَن تُحبُّ له ما تحبُّ لنفسک ، و تکره له ما تکره لنفسک (819).
((آنچه را براى خود مى پسندى براى دیگران نیز بپسند و آنچه را که براى خود دوست نمى دارى در حقّ دیگران روامدار)).
این یکى از راههاى شناخت معروف است . انسان مى تواند با معیار قرار دادن خود، بسیارى از امور معروف و منکر را شناسایى کند؛ مثلا اگر کسى دچار بیمارى است و توان معالجه و قدرت تهیه هزینه بیمارى خود را ندارد، اگر دوست دارد که کسى او را در این راه یارى کند؛ این عمل ، معروف است . در صورتى که مسکن و ماوا ندارد؛ اگر دوست دارد کسى او را در تهیه مسکن کمک کند؛ این عمل ، معروف است . هزاران مثال دیگر که همه از مصادیق معروف است .
در یک کلمه مى توان گفت هر نوع نفع رسانى به فرد و یا اجتماع ، مصداق معروف است و بنابراین ، در معارف و دستورات اخلاقى ، توصیه هاى اکیدى نه تنها نسبت به عمل معروف مى بینیم ؛ بلکه همان گونه که در بحث قبل گذشت ؛ تاءکید بر دوست داشتن معروف شده است ؛ یعنى گرچه انسان ، قدرت انجام فعل معروف را هم نداشته باشد، توصیه شده است که معروف به خیر و احسان به دیگران را دوست داشته باشد.
علت آن هم روشن است ؛ چون خداوند قبل از این که به افعال انسان اهمیت دهد، به قلوب و نیت انسان ها بها مى دهد و هدف خداوند در وضع معارف دین ، اصلاح و تصفیه باطن انسان ها از هر نوع شائبه و آلودگى است . بنابراین ، دوست داشتن معروف یک فضیلت است . امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند:
الرَّاضى بفعل قوم کالدّاخل فیه معهم (820).
((اگر انسان از کارى که جماعتى انجام مى دهند راضى باشد؛ گویى در انجام این کار با آنها شریک است )).
رضایت به افعال خارجى ، انسان را در زمره فاعل آن قرار مى دهد، بنابراین در یک روایت دیگر از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند:
انَّما یجمع النَّاس الرِّضا و السَّخط، فمن رضى اءَمرا فَقَد دخل فیه ، و مَن سخطه فَقَد خرج منه (821).
((آنچه مردم را حول یک محور، جمع مى کند حب و بغض به یک چیز است ؛ اگر به چیزى علاقه مند شدند، همه در یک امر با هم اشتراک دارند و یک طایفه به حساب مى آیند و اگر به چیزى بغض پیدا کردند؛ همه در این امر، مشترک و با هم هستند)).
در این باره روایات زیادى وارد شده است ؛ مثلا در داستان عطیه همسر جابر، نقل مى کنند که او تعبیرى را از جابر شنید که خطاب به امام حسین علیه السلام گفت ما هم در ثواب شهادت شما شریکیم . این جمله براى عطیه مقدارى ثقیل و غیرقابل تحمل بود؛ بنابراین ، جابر به روایتى از رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم استشهاد کرد که حضرت فرمودند: رضایت به فعل یک قوم با شریک بودن در ثواب آن فعل همراه است (822).
در زیارت نامه هاى منصوص از اهل بیت علیهم السلام درباره سیدالشهدا علیه السلام این عبارت را مکرر مى خوانیم :
یا لیتنى کنت معکم فاءفوز فوزا عظیما(823).
((کاش من هم در رکاب شما بودم و به کامیابى و رستگارى بزرگ نائل مى شدم )).
بنابر دلالت برخى از روایات ، همین که تمایل قلبى داریم که اى کاش روز عاشورا در صحنه کربلا بودیم وَ امام علیه السلام را کمک مى کردیم ، براى ما ثواب شهداى کربلا منظور مى شود و همچنین است کسى که مرتکب ظلم مى شود و کسى که او را در این کار یارى مى کند و کسى را که راضى به این ظلم و ستم است همه در این عمل زشت با هم شریکند.
بنابراین ، مشاهده مى شود که معارف ما در اندیشه تصحیح نیت ها و هدایت افکار انسان هاست و رهبران معتقدند که باید دل ها را تسخیر کرد که این دل خود به سمت معروف و پاکیزگى و دوست داشتن خوبى ها و خیرات هدایت و دلالت شود. در روایت وارد شده است که :
مَن اءَحبَّ حجرا حشره اللَّه معه (824).
((اگر کسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند او را در قیامت با همان سنگ محشور خواهد کرد)).
اثر دوستى و دشمنى بسیار دقیق و غیر قابل انکار است و اثر نهایى آن در قیامت ظاهر مى شود. این باطن و نیت است که تکلیف نهایى انسان را در دنیا و آخرت روشن مى کند. در عبارت دیگرى از امیرالمؤ منین علیه السلام مى فرمایند:
مَن اءَحبَّ المکارم اجتنب المحارم (825).
این روایت را دو گونه مى توانیم معنى کنیم : اول این که بگوییم ارشاد است .
امام علیه السلام مى خواهند بفرمایند اگر دوست دارید به مکارم اخلاقى دست یابید راه رسیدن به آن دورى از گناه است ؛ دیگر این که بگوییم کلام امام علیه السلام اِخبار است .
حضرت خبر مى دهند که ثمره عملى دوست داشتن مکارم اخلاق ، دورى از گناهان است ؛ یعنى اگر کسى خوبى ها را دوست داشته باشد، از بدى ها دور مى ماند. این ثمره بسیار مهمى است که در دوست داشتن معروف نهفته است که رهبران ما نیز، انسان هاى مؤ من را هدایت فرموده اند که دل و قلب خود را به سوى خوبى ها، هدایت کنند و سوق دهند.
بر همین اساس است که امر به معروف ، یکى از فرایض دینى ما است . انسان به دوست داشتن معروف و خوبى توصیه شده است . دوست داشتن خوبى نه تنها براى خود، برادر و خانواده ، بلکه براى همه مؤ منین و براى همه انسان ها.
توصیه به امر به معروف و نهى از منکر
امام صادق علیه السلام مى فرمایند:
اءَنسک النَّاس نسکا اءَنسحهم جیبا و اءَسلمهم قلبا لجمیع المسلمین (826).
((متنسک ترین رهرو راه دین کسى است که واقعا از روى دوستى ، مردم را نصیحت کند و براى آنها خیرخواه باشد و قلب و دل او سرشار از محبت دیگران باشد)).
متاسفانه گاهى در شرایط خاصى از تاریخ یا اجتماع مى بینیم که بعضى از واجبات ما به دلیل بد عمل کردن بعضى از افراد، چهره اى ناخوشایند پیدا مى کنند.
از جمله امر به معروف و نهى از منکر که از زیباترین ؛ لطیف ترین و ارزشمندترین دستورات شرع مقدس و مورد پسند عقل است ؛ به دلیل این که به صورت نامطلوبى به آن عمل شده ، در برخى اذهان ، حالت نفرت و انزجارى نسبت به این حکم الهى ایجاد شده است .
امر به معروف و نهى از منکر یک حکم برخاسته از راءفت و رحمت انسانى است که شرع مقدس به آن توصیه کرده است ؛ یعنى انسان هایى که واقعا به معروف علاقه مندند و دوستدار دیگران نیز هستند؛ از این که دیگران تارک معروف باشند و یا خود را آلوده منکر کنند رنج مى برند؛ بنابراین ، تلاش مى کنند تا آنها را به معروف هدایت کنند و یا از منکر بازدارند.
البته انجام این فریضه ، با همه منزلت و جایگاهى که دارد؛ مشروط به شناخت معروف و منکر است و به یقین ؛ شناخت معروف و منکر براى همگان ممکن نیست . بنابراین کسى که مى خواهد دیگران را به معروف هدایت کند باید اول خود، آن را شناخته باشد و به آن وقوف و آگاهى کامل داشته باشد.
در روایتى که مسعدة بن صدقه از امام صادق علیه السلام نقل میکند، چنین آمده است :
سَمِعته یقول : و سُئِل عن الاَمرِ بالمعروف و النَّهى عن المنکر، اءَ واجب هو على الاُمَّة جمیعا؟ فقال ، لا، فقیل له : و لم ؟ قال : انما هو على القوىّ المطاع العالِم بالمعروف من المنکر، لا على الضَّعیف الّذى لا یهتدى سبیلا الى اءىّ من اءىّ یقول من الحقّ الى الباطل ، و الدلیل على ذلک کتاب اللَّه عزَّ و جَلَّ قوله : ولتکن منک اءُمة یدعون الى الخیر و یاءمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر(827) فهذا خاصّ غیر عامّ، کما قال اللَّه عزَّ و جَلَّ: و من قوم موسى اءُمَّة یهدون بالحقّ و به یعدلون (828) و لم یقل : على اءُمَّة موسى ، و لا على کُلّ قومه (829).
کسى از امام صادق علیه السلام سوال کرد که آیا امر به معروف و نهى از منکر بر همه مسلمانان واجب است ؟ حضرت فرمودند: نه ، سوال کرد با آن همه تاءکیدى که در آیات هست چطور بر همه واجب نیست ؟ حضرت فرمودند: امر به معروف و نهى از منکر این است که آمر به معروف قدرت برقرارى معروف و بازدارندگى از منکر را داشته باشد.
اما نکته دوم که ارتباط مستقیم با با سخن ما دارد، این که عالم به معروف و منکر باشد؛ یعنى از منظر شرعى و عقلى قدرت بازشناسى خوب را از بد داشته باشد. اما وقتى کسى قادر به شناخت معروف و منکر نیست ، نمى تواند و نباید به آن اقدام کند. بنابراین ، امام علیه السلام در ادامه سخن به آیه 104 سوره آل عمران استشهاد مى کنند و مى فرمایند: دلیل بر این مطلب ؛ فرموده خدا در قرآن است .
براى کسانى که با ادبیات زبان عرب آشنایى دارند، مطلب و استشهاد امام علیه السلام بسیار زیبا و روشن است ؛ چون کلمه ((من )) که در آیه شریفه آمده است براى تبعیض است ؛ و بر این اساس ، ترجمه آیه چنین است که از جمع شما مسلمین ؛ بعضى باید دعوت به خیر کنند و این عده کسانى اند که خود به معروف و منکر، وقوف و آشنایى کامل داشته باشند.
امام علیه السلام بعد از ذکر آیه مى فرمایند: این حکم ، حکم اختصاصى براى یک گروه است ؛ نه براى همه مسلمان ها. بعد امام علیه السلام به آیه دیگرى از آیات قرآن استشهاد مى کنند و مى فرمایند: این حکم ، فقط به امت پیامبر اسلام صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم ، اختصاص ندارد بلکه در امم قبل از آن ، مثل امت حضرت موسى علیه السلام نیز سابقه داشته است ؛ چرا که در قرآن مى فرماید: از میان امت موسى علیه السلام ، گروهى بودند که مردم را به سوى حقّ هدایت مى کردند یعنى خدا فقط به آنها اجازه داده بود که به هدایت خلق بپردازند.
امام علیه السلام در ادامه سخن مى فرمایند: قرآن نمى گوید هدایت کردن بر همه امت موسى علیه السلام واجب بود، بلکه عده اى برگزیده ، این وظیفه را برعهده داشتند که یقینا واجد شرط اول یعنى علم به موارد معروف و منکر بودند.
بنابراین ، اگر کسى صرفا به دلیل این که وظیفه امر به معروف و نهى از منکر واجبات است ؛ بدون شناخت ، به آن اقدام کند، چه بسا خود مرتکب منکر شود.
این مساله بسیار ظریف و حساس است که مؤ منان هر چند از روى علاقه به معروف یا از روى خیرخواهى و محبت و دوست داشتن انسان ها، تا زمانى که مصادیق معروف را نشناخته باشند، مجاز به انجام این کار نیستند.
نکته دیگر این که در روایات تصریح شده است که نصیحت ، هدایت و ارشاد مؤ من باید از روى علاقه و محبت باشد؛ نه وسیله انتقام از او. بنابراین ، امام صادق علیه السلام مى فرمایند:
یجب للمؤ من على المؤ من النَّصیحة (830).
((مؤ من موظف است نسبت به مؤ من دیگر ناصح و خیرخواه باشد)).
در روایت دیگرى که امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل فرموده اند آمده است :
لینصح الرَّجل منکم اءَخاه کنصیحته لنفسه (831).
((مؤ من همان طور که خیرخواه خود است باید براى دیگران نیز خیرخواهى کند)).
یعنى همان طور که معروف را براى خود دوست دارى ، براى دیگران نیز بخواهد؛ نه این که حکم الهى را که گویاى لطافت روح دین است وسیله و ملعبه ارضاى تمایلات و غرائز خود قرار دهد؛ مثلا براى ارضاى غریزه خشم خود مؤ منى را به بهانه ارتکاب منکر در حضور دیگران خراب کند. این عمل متهم کردن دیگران و از بالاترین منکرها است .
روایتى را امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل مى کنند که حضرت فرمودند:
انَّ اءَعظم النَّاس منزلة عند اللَّه یوم القیامة اءَمشاهم فى اءَرضه بالنَّصیحة لخلقه (832).
((برترین مردم در قیامت از لحاظ رتبه و منزلت ، کسانى اند که حرکت آنها روى زمین براى خیرخواهى و نصیحت دیگران است )).
مهم این است که ما بدانیم باید از سر خیرخواهى و دوست داشتن و با شناخت و وقوف و آگاهى کامل نسبت به معروف ، این عمل را انجام دهیم .
حکم شرع به وجوب امر به معروف ، نشاءت گرفته از خیرخواهى ذات ذوالجلال ربوبى ، براى نوع بشر است ؛ یعنى همان عامل و انگیزه اى که اساس تشریع ادیان الهى و ارسال رسل و انبیا از جانب خداوند است ، همان عاملى است که باعث شد، خداوند این حجت هاى ظاهرى و حجت باطنى خرد را به انسان عطا کند.
به عبارت دیگر خداوند متعال همه راه هایى را که خیر و سعادت انسان با آنها تامین مى شود، پیش روى او گشوده و از کسانى که واجد شرایط آمریت به معروف هستند خواسته است تا خیر و خوبى را فقط براى خود نخواهند و زیباییها و نیکى ها را تنها براى خود جذب نکنند؛ بلکه معروف و خیر را براى همگان دوست داشته باشند و راه وصول به خیر و خوبى را به دیگران هم نشان دهند

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان