ماهان شبکه ایرانیان

نقدی بر روش‌شناسی عالمان اخباری شیعه در دانش رجال (۴)

۳. یک دیدگاه رجالی دیگر از اخباریان، نظر آنان در باره اصحاب اجماع است

نقدی بر روش‌شناسی عالمان اخباری شیعه در دانش رجال (4)
3. یک دیدگاه رجالی دیگر از اخباریان، نظر آنان در باره اصحاب اجماع است. آنان نیز مانند رجالیان دیگر در باره عبارت معروف و بحث‌انگیز کشی ـ که با نام بردن از عده‌ای از اصحاب ائمه (علیهم السلام) می‌گوید: «اجتمعت العصابه ی (یا: الاصحاب) علی تصحیح ما یصح عنهم» ـ بحث کرده‌اند.
فیض کاشانی دیدگاه برخی از متأخرین را در تحلیل این سخن نقل می‌کند که گفته‌اند مراد از این عبارت، صحت احادیث منقول از آنان و نسبت آن به اهل بیت (علیهم السلام) به مجرد صحت آن از آنان است؛ بدون آن که عدالت کسی که آنان از او نقل می‌کنند، معتبر باشد؛ چنان‌که حتی اگر از کسی که متهم به فسق یا وضع حدیث است نیز خبری نقل کنند، پذیرفته می شود؛ چه رسد به آن‌که خبری را به‌صورت مرسل نقل کنند. او در نقد این دیدگاه می‌گوید عبارت کشی در این مطلب نه تنها صراحت، بلکه ظهور نیز ندارد و آنچه از اصحاب اجماع، صحیح است، روایت است نه مروی. وانگهی، می‌توان احتمال داد که عبارت کشی کنایه از اجماع بر عدالت و صدق این افراد باشد؛ بر خلاف دیگرانی که چنین اجماعی در باره آنان وجود ندارد. (1)
محدث نوری نیز در فائده هفتم از خاتمه مستدرک‌ الوسائل با نقل عبارات مشهور کشی، در احتمالاتی که در توجیه این عبارات می‌توان داد، مطالب مفصلی بیان می‌کند. (2) دیدگاه او، به ‌طور خلاصه، چنین است که احتمال درست در توجیه عبارات کشی، صحت روایاتی است که از اصحاب اجماع نقل شده است. نتیجه رجالی دیدگاه محدث نوری تعدیل خاص همه مشایخ اصحاب اجماع است تا آن‌جا که به امام (علیه السلام) منتهی می شود. اما این توجیه از عبارت کشی را نمی‌توان پذیرفت؛ زیرا برخی از مشایخ اصحاب اجماع از رجال مجهول یا ضعیف هستند و اگر سخن محدث نوری درست باشد، باید بر خلاف سخن رجالیان، آنان را به صرف آن‌که از مشایخ اصحاب اجماع بوده‌اند، در گروه ثقات قرار داد. (3)
4. یکی دیگر از مبانی رجالی اخباریان ـ که رویکرد تسامح‌گرایانه آنان در پذیرش اخبار را نشان می‌دهد ـ گسترش مصداق توثیقات عام است؛ مثلاً فیض کاشانی در رساله «الاصول الاصیله ی» در پی تأسیس این مبناست که ثقه جز از ثقه روایت نمی‌کند. بنابراین، اخبار کتب اربعه یقینی است. نتیجه تطبیق این معیار، صحت همه نصوص است، مگر آنها که با دلیل خارج شود. (4) محدث نوری نیز معتقد است که نه تنها اصحاب اجماع، بلکه حتی آن عده از راویانی که در کتب رجال به صحت حدیث توصیف شده اند، نیز نه تنها خودشان ثقه‌اند، بلکه راویان پس از آنان تا معصوم (علیه السلام) نیز ثقه هستند، با این فرق که در مورد آنان مثل اصحاب اجماع، اجماعی نقل نشده است. (5)
اما در نقد این سخن محدث نوری باید گفت که اولاً وثاقت شخص ربطی به وثاقت مشایخ او ندارد و ثانیاً اگر این سخن درست باشد، لازمه‌اش تعدیل بسیاری از راویان مجهول یا مهمل است که در این صورت، تعداد راویان عادل بسیار بیش از آنچه هست می شود؛ در حالی‌که به چنین ملاکی نمی‌توان اعتماد کرد. (6)
محدث نوری همچنین در باره برخی از راویان (مانند جعفر بن بشیر و محمد بن اسماعیل بن میمون زعفرانی) ـ که در رجال النجاشی در باره آنان چنین آمده که «روی عن الثقات و رووا عنه» ـ می‌گوید که این سخن دلالت بر آن دارد که آنان از ضعفا حدیثی نقل نمی‌کنند. (7) این در حالی است که عبارت نجاشی دلالت بر حصر ندارد و مراد، آن است که آنان غالباً از ثقات نقل می‌کنند؛ زیرا مثلاً جعفر بن بشیر گاه نیز از ضعفا نقل می‌کند. (8)
او نظیر همین دیدگاه را در فائده هشتم از خاتمه مستدرک الوسائل در باره توثیق چهارهزار شاگرد امام صادق (علیه السلام) از سوی ابن عقده نیز ابراز می‌کند و آن‌گاه، در بحثی مفصل، می‌کوشد وثاقت خود ابن عقده و حجیت توثیق او را ثابت کند. (9) ایشان ثمره چنین بحثی را توثیق بسیاری از راویان مجهول می‌داند. پیش از او شیخ حر عاملی نیز در امل الآمل در شرح حال «خلید بن أوفی أبی‌الربیع الشامی»، در اشاره به همین مبنا و البته با ‌اندکی تردید و احتیاط، می‌گوید:
و روى عنه ابن مسکان أیضاً، و هو من أصحاب الإجماع، و جمله ی منهم رووا عنه کثیراً و ذکر النجاشی أنه روى عن أبی عبد الله (علیه السلام) و لو قیل بتوثیقه و توثیق أصحاب الصادق (علیه السلام) إلا من ثبت ضعفه لم یکن بعیداً، لأن المفید فی الإرشاد و ابن شهرآشوب فی معالم العلماء و الطبرسی فی إعلام الورى قد وثقوا أربعه ی آلاف من أصحاب الصادق (علیه السلام)، و الموجود منهم فی جمیع کتب الرجال و الحدیث لا یبلغون ثلاثه ی آلاف، و ذکر العلامه ی و غیره أن ابن عقده ی جمع الأربعه ی آلاف المذکورین فی کتب الرجال، و نقل بعضهم أنه ذکر أبا الربیع. (10)
این در حالی است که آنچه از ابن عقده در این ‌باره نقل شده، دلالت بر توثیق ندارد، بلکه او تنها نام چهار هزار شاگرد آن حضرت را گردآورده است. وانگهی، در میان اصحاب امام صادق (علیه السلام) افراد ضعیف نیز وجود دارند و مثلاً شیخ طوسی برخی از آنان را تضعیف کرده است. (11) محدث نوری ـ که به این نکته توجه دارد ـ می‌کوشد این تضعیف‌ها را توجیه کند. به نظر او مراد از ضعف، آن است که با وثاقت منافی نباشد؛ مانند روایت از ضعفا یا روایت ضعفا از یک راوی یا اعتماد به اخبار مرسل یا روایت اخباری که ظهور در غلو و جبر و تشبیه دارد. اما چنین توجیهی خلاف ظاهر است، زیرا اطلاق «ضعف» ظهور در خود شخص دارد. به‌علاوه در باره برخی از راویان تعابیر شدیدی مانند «ملعون» و «غالی» آمده است که در این صورت توجیه محدث نوری نمی‌تواند کارساز باشد. (12) آیه یالله خویی نیز در نقد این دیدگاه، آن را با نظر اهل سنت در عدالت همه اصحاب رسول خدا قابل مقایسه می‌داند. (13)
دیدگاه دیگر محدث نوری در همین موضوع، نظر او در باره توثیقات عامی است که برخی دیگر از رجالیانی که گرایش اخباری ندارند، نیز در این زمینه با او موافق‌اند. یکی از این توثیقات، توثیق مشایخ نجاشی است. محدث نوری، با ذکر بیش از سی تن از مشایخ نجاشی، در فصلی چنین می‌گوید:
الثالث: فی حسن هؤلاء المشایخ و جلاله ی قدرهم و علو مرتبتهم فضلاً عن دخولهم فی زمره ی الثقات بالقرینه ی العامه ی التی تعمهم مع قطع النظر عن ملاحظه ی حال آحادهم... . (14)
البته در این نکته، رجالی سخت‌گیری مانند آیه ی الله خویی نیز با او هم‌نظر است. (15)
همچنین محدث نوری مانند برخی دیگر از رجالیان، نظیر همین سخن را در باره رجال کامل الزیارات ابراز می‌کند. (16) این مبنا را شیخ حر عاملی هم قبول دارد. (17) آیه ی الله خویی، ضمن پذیرش این توثیق عام، آن را در صورتی حجت می‌داند که با یک تضعیف دیگر معارض نباشد. (18)شیخ حر عاملی همین نظر را در باره رجال تفسیر علی بن ابراهیم هم می‌پذیرد. (19)
همچنین محدث نوری در فایده نهم المستدرک، از این بحث می‌کند که بسیاری از اخباری که حسن شمرده شده اند، از اخبار صحیح محسوب می‌شوند. به نظر ایشان کلماتی مانند «صالح»، «زاهد»، «فقیه»، «فقیه اصحابنا»، «شیخ جلیل»، «مقدم اصحابنا»، «مشکور» و کلمات مشابه، دلیل بر حسن ظاهر شخص هستند و ممکن نیست کسی از صالحان و در عین حال متجاهر به ترک برخی از واجبات یا ارتکاب برخی از گناهان باشد و جهل به حال او از سوی کسانی که او را چنین توصیف کرده‌اند، منافی با چنین توصیفی است. محدث نوری معتقد است که استعمال «صلاح» در کتاب و سنت حتی بر چیزی بیش از عدالت دلالت دارد. او به همین صورت، الفاظ دیگری مانند زهد، جلالت و... را به دلالت مطابقی یا التزامی دلیل بر عدالت راوی می‌داند. بر همین اساس، مثلاً احادیث ابراهیم بن هاشم را ـ که حسن می‌دانند ـ باید صحیح محسوب کرد؛ زیرا لازمه آن‌که کسی آن همه روایت نقل کند و اولین کسی باشد که حدیث کوفیان را در قم نشر داده است، این است که دارای مرتبه‌ای باشد که دیگران سخن او را بپذیرند. این نشان می‌دهد که نشر حدیث از حسن ظاهر حکایت می‌کند که به نوبه خود کاشف از ملکه عدالت است. (20) میرزای نوری می‌افزاید که اگر در باره کسی طعنی وارد نشده باشد و نام او را در کنار روات شیعه ذکر کنند، بر ارزش او افزوده می شود و اگر شخص دارای اصل یا کتابی هم باشد، جلالت او بیشتر آشکار می شود. (21) به نظر ایشان، صفاتی مانند وثاقت، صلاح، زهد، دیانت و... از صنفی واحد و نوعی تفنن در عبارت است. (22) محدث نوری یکی دیگر از قراین وثاقت راوی را این می‌داند که اجلا از او روایت نقل کنند؛ زیرا راویان جلیل القدر بر روایت از شخصی که مانند خودشان نباشد، اجتماع نمی‌کنند و اگر ضعفی در باره او باشد، باید آن را گوشزد کنند.(23)
دیدگاه محدث نوری در این توثیقات عام، روش آسان‌گیرانه اخباریانی چون او را در مباحث رجالی نشان می‌دهد. این در حالی است که نمی‌توان پذیرفت رجالیان متقدم به تفاوت الفاظی مانند ثقه، عدل امامی و... با الفاظ دیگر توجه نداشته‌اند و غرضشان از آوردن الفاظ گوناگون تنها تفنن در عبارت بوده است. اگر چنین تسامحی وجود داشته باشد شایسته است به‌جای حمل بر تفنن، بر بی‌دقتی حمل شود. همچنین نشر حدیث، داشتن اصل یا کتاب، روایت از اجلا و... هم وثاقت یک راوی را ثابت نمی‌کند؛ زیرا کاملاً ممکن است یک راوی با وجود داشتن این ملاک‌ها باز هم به ضعف و فساد عقیده و حتی کذاب و وضاع بودن متصف باشد.

ارزیابی روش‌شناسی اخباریان در دانش رجال
 

اخباریان در باره علم رجال موضع دوگانه‌ای را اتخاذ کرده‌اند. از سویی، مبانی آنان مخالفت با این علم را ایجاب می‌کرده است. دیدگاه اخباریان در باره اعتبار منابع حدیثی بویژه کتب اربعه و نادرست بودن تنویع حدیث و صحت اغلب اخبار، به‌طور طبیعی این نتیجه را در پی دارد که علم رجال از دیدگاه یک عالم اخباری چندان با استقبال مواجه نشود؛ زیرا با وجود اعتبار احادیث، نقش علم رجال در تصحیح اسناد روایات بلاموضوع و در نتیجه، جایگاه این دانش متزلزل می شود و از این رو، باید علم رجال از نگاه اخباریان دانشی بیهوده و بی‌ثمر جلوه کند. عده کمی از اخباریان هم چنین مخالفتی را ابراز کرده‌اند.
از سویی دیگر، واقعیت آن است که انتساب مخالفت اساسی با علم رجال به همه اخباریان درست نیست و دست کم عالمان بزرگ و تأثیرگذار اخباری، چنان‌که دیدیم، چنین نظری نداشته‌اند و به لازمه دیدگاه خود ملتزم نمانده‌اند؛ زیرا آنان در مواجهه با اصولیان خود را ملزم به دفاع از اعتبار اخبار و قطعیت سنت می‌دیده‌اند. به ‌علاوه، اخباریان با تضعیف و قدح بسیاری از راویان در کتب رجال رو در رو بوده‌اند و این امر ادعای آنان را در قطعیت سنت با تردید مواجه می‌کرده است. پرداختن آنان به علم رجال را باید با توجه به همین نکته تبیین کرد.
این موضع دوگانه باعث شده است که اخباریان در رجال اغلب روشی آسان‌گیرانه‌ را پیش گیرند که اتخاذ آن عمدتاً به اعتماد غیرروشمندانه آنان به اخبار کتب اربعه مربوط می شود. آنان با توجه به علاقه و اهتمامشان به احادیث، در رجال نیز مبانی خاصی را اتخاذ کرده‌اند که نتیجه این مبانی پذیرش تعداد بیشتری از روایاتی باشد که از نگاه دیگران صحیح نبوده است؛ مثلاً توسعه آنان در مصادیق توثیقات عام را در پرتو همین نکته باید فهمید.
با این حال، این مبانی خوش‌بینانه و آسان‌گیرانه ـ که از عدم توجه اخباریان به روش‌شناسی نقد و بررسی متون نقلی و تاریخی ناشی می شود ـ عمدتاً در معرض نقد قرار می‌گیرد. اگر گفته شود که با وجود آن‌که روش‌شناسی بررسی متون دینی و تاریخی رویکردی مدرن است و نباید از اخباریان یا غیر آنان انتظار داشت که به آن توجه داشته باشند پاسخ آن خواهد بود که گرچه روش‌شناسی نقد و بررسی در تاریخ و متون تاریخی از رهاورد های رویکرد متجددانه به تاریخ و متون دینی است، اما با اذعان به تفاوت‌ های بنیادین رویکرد های سنتی با روش‌ های متجددانه، نمونه به‌کارگیری این روش‌ها را در آثار مورخان و عالمان رجالی و اصولی اسلام تا حدودی می‌توان دید. بنا بر این، اگر روش‌ های خاص این عالمان در متون دینی و توجه آنان به تاریخ و شیوه خاص بررسی متن تاریخی با روش اخباریان مقایسه شود، این نکته کاملاً آشکار می‌گردد که عالمان اخباری اساساً با کاربرد روش تاریخی در متون دینی چندان میانه‌ای ندارند و اگر از منظر روش‌شناسی جدید دیدگاه‌ های آنان را بررسی کنیم، به نظر می‌رسد روش آنان با رویکرد «پدیدارشناسانه» به متون دینی سازگاری بیشتری دارد تا رویکرد و روش تاریخی؛ اما چنان که دیدیم، بی توجهی به اقتضاهای نگرش تاریخی در متون دینی به مبانی خوش بینانه و آسان گیرانه ای منجر می شود که از نگاه پژوهندة روزگار ما پذیرفتنی نخواهد بود.
کتابنامه :
- اصول علم ارجال- عبدالهادی فضی، بیروت: مؤسسه ام القری للطباعه و النشر، سوم، 1420 ق.
- اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت: دار التعارف للمطبوعات، 1406 ق.
- أمل الآمل، شیخ محمد بن حسن حر عاملی، بغداد: مکتبه الأندلس، 1385 ق.
- تصحیح الاعتقاد، محمد بن محمد بن نعمان مفید، قم: انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید قم، 1413 ق.
- تنقیح المقال فی علم الرجال، شیخ عبدالله مامقانی، تهران: انتشارات جهان، بی تا.
- الحدائق الناضره، شیخ یوسف بحرانی، ج1، با تحقیق و تعلیق محمد تقی ایروانی، بیروت: دارالاضواء، چاپ دوم، 1405 ق.
- دائره المعارف الإسلامیه الشیعیه، حسن امین، ج3، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، سوم، 1422 ق.
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، 1375.
- دائره المعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید جوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران: نشر شهید سعید محبی، چهارم، 1380.
- درآمدی بر علم رجال، ابوالقاسم خویی، ترجمة عبدالهادی فقهی زاده، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1376.
- الذریعه إلی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، قم و تهران: انتشارات اسماعیلیان قم و کمتابخانه اسلامیه تهران، 1408 ق.
- الفوائد الحائریه، شیخ محمدباقر بن محمد اکمل وحید بهبهانی، قم: مجمع الفکر الاسلامی، 1415 ق.
- فوائد المدنیه، ملا محمد امین استرآبادی، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، دوم، 1426 ق.
- کلیات فی علم الرجال، جعفر سبحانی، قم: مؤسسة انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیة قم، دوم، 1415 ق.
- لؤلؤه البحرین، شیخ یوسف بحرانی، تحقیق و تعلیقات: محمد صادق بحرالعلومف بیروت: دارالاضواء، دوم، 1406 ق.
- مأخذشناسی رجال شیعه، رسول طلائیان، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1381.
- مجموعة آثار؛ ج16، مرتضی مطهری، تهران: انتشارات صدرا، 1377.
- مجموعة آثار؛ ج21، مرتضی مطهری، تهران: انتشارات صدرا، 1381.
- مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، بی جا: المکتبه الاسلامیه و مؤسسة اسماعیلیان، بی تا.
- مصادر الاستنباط بین الاصولیین و الاخباریین، محمد عبدالحسن محسن الغراوی، بیروت: دارالهادی، 1412 ق.
- الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم شهرستانی، تحقیق: محمد عبدالقادر الفاضلی، بیروت: المکتبه العصریه، دوم، 1421 ق.
- نظریه السنه فی الفکر الامامی الشیعی، حیدر حب الله، بیروت: مؤسسه الانتشار العربی، 2006 م.
- نهایه الدرایه، سید حسن صدر عاملی کاظمی، تحقیق: شیخ ماجد الغرباوی، قم: نشر المشعر، 1413 ق.
- الوافی، ملامحسن فیض کاشانی، تصحیح: ابوالحسن شعرانی، تهران: انتشاراات کتاب فروشی اسلامیه، 1375 ق.
- هدایه الابرار، حسین بن شهاب الدین کرکی عاملی، تصحیح: رئوف جمال الدین، نجف: مؤسسة احیاء الاحیاء، 1396 ق.

پی نوشت ها :
 

*دانشجوی دکتری فلسفه، دانشگاه تهران و عضو هیأت علمی دانشگاه مفید
1) الوافی، ج1، ص12 .
2) مستدرک الوسائل، ج3، ص770-757 .
3) کلیات فی علم الرجال، ص191 .
4) نظریه السنه فی الفکر الامامی الشیعی، ص285 .
5) مستدرک الوسائل، ج3، ص769 .
6) کلیات فی علم الرجال، ص200 .
7) مستدرک الوسائل، ج3، ص776 .
8) کلیات فی علم الرجال، ص279-280 .
9) مستدرک الوسائل، ج3، ص773-770 .
10) أمل الآمل، ج1، ص83؛ شیخ حر عاملی در پایان این سخن می افزاید: «و جمیع ما أوردنا فی فوائد المقدمه إذا ضم إلی ما ذکرنا هنا یضعف جانب التوقف فی توثیقه، و الله أعلم».
11) کلیات فی علم الرجال، ص329 .
12) همان، ص331 .
13) درآمدی بر علم رجال، ص63 .
14) به نقل از: اصول علم الرجال، ص127-128 .
15) درآمدی بر علم رجال، ص58 .
16) به نقل از: اصول علم الرجال، ص134 .
17) به نقل از: درآمدی بر عمل رجال، ص57 .
18) درآمدی بر علم رجال، ص57 .
19) به نقل از: نظریة السنه فی الفکر الامامی الشیعی، ص287 .
20) مستدرک الوسائل، ج3، ص774 .
21) مستدرک الوسائل، ج3، ص774 .
22) همان، ص775 .
23) همان، ص776-775 .
 

منبع: نشریه علوم حدیث شماره 57
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان