استغفار در سحر

منابع مقالہ : کتاب عرفان اسلامى    ج ۴  نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان   مسئله استغفار در سحر که حضرت صادق علیه السلام در متن روایت مطرح کرده اند از مسائل بسیار مهم الهى است

 

 منابع مقالہ : کتاب عرفان اسلامى    ج 4  نوشتہ : حضرت آیت اللہ حسین انصاریان

 

مسئله استغفار در سحر که حضرت صادق علیه السلام در متن روایت مطرح کرده اند از مسائل بسیار مهم الهى است.

استغفار همیشه مطلوب است، ولى در هنگام سحر مطلوب تر و قدر و اعتبارش بیشتر است.

[الصَّابِرِینَ وَ الصَّادِقِینَ وَ الْقانِتِینَ وَ الْمُنْفِقِینَ وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ] «1».

آنان که صبر کنندگان و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرهایند.

[وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ ] «2».

و سحرگاهان از خدا درخواست آمرزش مى کردند.

در آیات نود و هفت و نود و هشت سوره یوسف، امام صادق علیه السلام مى فرمایند:

تأخیر استغفار براى رسیدن سحر شب جمعه بود.

[قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ* قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ] «3».

گفتند: اى پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه، بى تردید ما خطاکار بوده ایم.*

گفت: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

در روایت و حدیثى که «منهج الصادقین» نقل مى کند آمده:

یعقوب بیش از بیست سال در هر شب جمعه براى فرزندان استغفار مى کرد تا حق تعالى از گناهان آنان گذشت «4».

بعضى از علماى تفسیر مى گویند:

چون یعقوب به مصر آمد و از عفو یوسف نسبت به برادران آگاه شد، شب به نماز برخاست و بعد از تهجد رو به قبله ایستاد و یوسف را در پشت سر خود و برادران را پشت سر یوسف قرار داد و دعا کرد و آنان آمین گفتند و خداوند، دعاى آنان را مستجاب کرد.

یکى از اصحاب مى گوید:

سحرگاهى به در حجره عبداللّه بن مسعود مى گذشتم، شنیدم مى گفت:

اللّهُمَّ إِنَّکَ دَعَوْتَنى فَأَجَبْتُ وَأَمَرْتَنى فَأَطَعْتُ وَهذا سَحَرٌ فَاغْفِرْلى «5»؛

پروردگارا! مرا دعوت کردى به پیشگاهت بیایم، آمدم و امر به اطاعت کردى اطاعت کردم، هم اکنون هنگام سحر است مرا بیامرز.

دعاى ابوحمزه ثمالى که از حضرت سجاد نقل شده، بهترین مناجات و استغفار در وقت سحر است؛ سحر وقتى توأم با بیدارى و اشک استغفار شود عالى ترین عامل براى زوال ناپاکى ها از روح و نفس و عقل و جان و اخلاق و عمل است.

[وَطَهِّرْ ظاهِرَکَ وَباطِنَکَ مِنْ کُدُوراتِ الْمُخالَفاتِ وَرُکُوبِ الْمَناهى کُلِّها لِلّهِ تَعالى ]

در ادامه بحث امام صادق علیه السلام مى فرماید:

ظاهر و باطن خود را از کدوراتى که به وسیله ارتکاب معاصى به هم رسیده از روى اخلاص و محض تقرب الى اللّه پاک کن و از این که مناهى حق مرکب زندگیت باشد بپرهیز.

به طور حتم از نتایج شوم گناه، پدید آمدن تاریکى و کدورت بر صفحه قلب و جان است و ادامه گناه این سیاهى و تاریکى را وسعت داده تا جایى که نعوذ باللّه همه صفحه هستى انسان را بگیرد و از توبه محروم شود.

عَنْ أبى بَصیرٍ قالَ: سَمِعْتُ أبا عبداللّه علیه السلام یَقُولُ: إذا أذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فى قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوداءٌ فَإِنْ تابَ إِنْمَحَتْ وَإِنْ زَادَ زَادَتْ حَتّى تَغْلِبَ عَلى قَلْبِهِ فَلا یُفْلِحُ بَعْدَها أَبَداً «6».

ابو بصیر مى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى فرمود: وقتى مرد، گناهى مرتکب مى شود در قلبش نقطه سیاهى پیدا مى شود، اگر توبه کند از بین مى رود و اگر بر گناه افزوده شود، آن نقطه سیاه اضافه مى شود تا بر قلب غلبه کند و همه دل را بگیرد، آن گاه انسان بعد از فرو رفتن قلب در تاریکى، روى رستگارى را هرگز نخواهد دید.

این بنده ضعیف و فقیر دل شکسته، در درد دورى از مقام دوست گفته ام:

خبر ز درد و غم دل به آشنا بدهید

 

که من مریض فراقم به من دوا بدهید

فروغ خانه من یار دلنواز برفت

 

شما به کلبه احزان من صفا بدهید

نگاه بر من افسرده حال زار کنید

 

دلم گرفته عزیزان به من شفا بدهید

چومن کسى نبودمستحق جرعه وصل

 

به این فقیر از آن جرعه از وفا بدهید

گره فتاده به کارم کجاست راه نجات

 

نشان زکوى حبیب گره گشا بدهید

خموش گشته زهجران نواى ناى دلم

 

چه مى شود که به این ناى من نوا بدهید

     

هرآنچه این دل مسکین طلب زیار کند

 

کسى به یار بگوید که آن را به ما بدهید

     

 

 [فَإِنَّ النَّبِىَّ صلى الله علیه و آله أَرادَ بِاسْتِعْمالِها مَثَلًا لِأَهْلِ الْیَقْظَةِ]

این همه پافشارى پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله در مسئله مسواک و طهارت دهان و دندان، مثل و راهنمایى است براى بیداران که وقتى براى یک فضاى کوچکى مثل دهان و چند عدد دندان این همه سفارش براى طهارت دارم، پس سفارش من چقدر زیاد و فوق العاده است براى طهارت باطن که عالمى گسترده و جهانى وسیع است.

 [وَهُوَ أَنَّ السِّواکَ نَباتٌ لَطیفٌ نَظیفٌ وَغُصْنُ شَجَرٍ عَذْبٍ مُبارَکٍ وَالْأَسْنانُ خَلْقٌ خَلَقَهُ اللّهُ تَعالى فِى الْخَلْقِ آلَةً وَاداةً لِلْمَضْعِ وَسَبَباً لِاشْتِهاءِ الطَّعامِ وَإِصْلاحِ الْمِعْدَةِ وَهِىَ جَوْهَرَةٌ صافِیَةٌ تَتَلَوَّثُ بِصُحْبَةِ تَمْضیغِ الطَّعامِ وَتَتَغَیَّرُ بِها رَائِحَةُ الْفَمِ وَیَتَوَلَّدُ مِنْهَا الْفَسادُ فِى الدِّماغِ ]

 

حرکت از ظاهر به باطن

این جمله اشارتیست به راه انتقال از ظاهر به باطن و از صورت به معنى و از محسوس به معقول، همان که حضرت صادق علیه السلام فرمود:

پیامبر صلى الله علیه و آله از این همه تأکید نسبت به ظاهر، اراده حرکت از ظاهر به باطن نسبت به همه را داشته اند و تأکید آن حضرت بر طهارت باطن قابل مقایسه با ظاهر نیست؛ در هر صورت حضرت صادق علیه السلام مى فرمایند:

چوب مسواک، چوبى است لطیف و پاکیزه و از شاخه درخت مبارکى است و دندان، خلقى از مخلوقات حضرت اوست که به حکمت بالغه پدید آورده تا وسیله و عاملى براى جویدن و آسان شدن هضم غذا باشد و معده در پرتو آن به راه صلاح باشد.

و دندان در اصل خلقت جوهریست در نهایت صفا و جلا که با هم نشینى با مواد غذایى چرک و کثیف مى شود و به سبب ماندن کثافت در دندان و دهان عفونت به هم مى رسد و عفونت دهان موجب فساد دماغ مى گردد.

وقتى طعام مانده در بن دندان ها و در فضاى دهان، این همه خسارت به بار آورد، پس چه خسارتى گناهان مانده در دل و عقل و روح و اعضا و جوارح به جاى خواهد گذاشت؟!

 [فَإِذا اسْتاکَ الْمُؤمِنُ الْفَطِنُ بِالنَّباتِ اللَّطیفِ وَمَسَحَها عَلَى الْجَوْهَرَةِ الصَّافِیَةِ أَزالَ عَنْها الْفَسادَ وَالتَّغَیُّرَ وَعادَتْ إِلى أَصْلِها]

مؤمن زیرک هرگاه به چوب لطیف مسواک بر دندان کشید، از دندان چرک و کثافت پاک شده به صفت اصلى خود که صفا و جلاست بر مى گردد.

هم چنین دل مؤمن در اصل خلقت و پیش از ارتکاب معاصى در غایت صفا و جلاست و از کدورت جسمانى و تعلقات شهوانى و غواشى هیولانى، عارى و مجرّد است و به سبب مجاورت با بدن ظلمانى و اشتغال به تعلیقات جسمانى ظلمت و تیرگى به هم رسانده و مثل دندان آلوده به غذا چرکین شده و از غذاى اصلى و قوت روحانى که ذکر خدا و عبادت و حال است، دور مانده و بر تو است که آن را با توبه و زارى و خشوع و تضرع و استغفار در سحر و ذکر خدا جلا داده به حال اوّل برگردانى، چنانچه حضرت صادق علیه السلام در بخش دیگر روایت بدین گونه هشدار مى دهد:

 [کَذلِکَ خَلَقَ اللّهُ الْقَلْبَ طاهِراً صافِیاً وَجَعَلَ غَداءَهُ الذِّکْرَ وَالْفِکْرَ وَالْهَیْبَةَ وَالتَّعْظیمَ وَإِذا شیبَ الْقَلْبُ الصَّافى فى تَغْذِیَتِهِ بِالْغَفْلَةِ وَالْکَدَرِ صُقِلَ بِمِصْقَلَةِ التَّوْبَةِ وَنُظِّفَ بِماءِ الْإِنابَةِ لِیَعُودَ عَلى حالَتِهِ الْأُولى وَجَوْهَرِیَّةِ الْأَصْلِیَّةِ الصَّافِیَةِ قالَ اللّهُ تَعالى [إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ ]]

هم چنین خداوند، دل آدمى را مانند دندان، در اصل خلقت پاک و صاف و منزه از تیرگى و ظلمت آفریده و غذاى واقعى آن را ذکر و فکر جناب خودش قرار داده و هرگاه آلوده شود با خوردن غفلت و کدورت به کثافت و ظلمت دچار مى گردد.

در این حال باید با صیقل توبه و آب انابه، قلب را از ظلمات گناه و کدورات معاصى پاک کرد و به حال اوّل و جوهر اصلى و صافى خودش برگرداند، تا با برگرداندن قلب، عبد مورد محبت دوست گردد، چنانچه حضرت حق مى فرماید:

به حق که خداوند، توّابین و متطهّرین را دوست دارد.

[وَقالَ النَبِىُّ صلى الله علیه و آله: عَلَیْکُمْ بِالسِّواکِ ظاهِرَ الْإِسْنانِ وَأرادَ هذا الْمَعْنى ]

و پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: بر شما باد به مسواک ظاهر دندان، مرادش تطهیر ظاهر است با تطهیر باطن و تشبیه معقولست به محسوس.

 [وَمَنْ أَناخَ تَفَکُّرَهُ عَلى بابِ عَتَبَةِ الْعَبْرَةِ فى اسْتِخْراجِ مِثْلِ هذِهِ الْأَمْثالِ فِى الْأَصْلِ وَالْفَرْعِ فَتَحَ اللّهُ لَهُ عُیُونَ الْحِکْمَةِ وَالْمَزیدِ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ ]

و هرکس مرغ بلند پرواز فکرت را بر آستانه در عبرت بنشاند و به حقایق و مخلوقات نظر کند و بخواهد از اصل و فرع مسائل، این رموزات را استخراج نماید، خداوند چشمه هاى حکمت و معرفت را به روى دل او مى گشاید و عنایات و الطاف بیرون از حد گفتگو به او کرامت مى فرماید و به یقین و تحقیق که خداوند مزد نیکوکاران را ضایع نمى کند.

و راستى کدام کار نیک بهتر از این که آدمى دنبال یافتن حقایق برود و با کشف رموز و اسرار مسائل الهى بر شخصیت الهى خود افزوده و شوق و عشق بیشترى براى عبادت و اطاعت از حضرت مولا پیدا کند.

 

 

پی نوشت ھا:

______________________________

(1)- آل عمران (3): 17.

(2)- ذاریات (51): 18.

(3)- یوسف (12): 97- 98.

(4)- منهج الصادقین: 5/ 77، ذیل آیه 98 سوره یوسف.

(5)- مجمع الزوائد: 10/ 155.

(6)- الکافى: 2/ 271، باب الذنوب، حدیث 13؛ بحار الأنوار: 70/ 327، باب 137، حدیث 10.

 

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان