چرا رسانه‌های ایرانی در جنگ روایت‌ها شکست می‌خورند؟

ترور رهبر جنبش حماس در تهران یک بار دیگر موضوع ظرفیت روایت‌سازی رسانه‌های ایرانی و توان ایستادگی آنها در برابر روایت‌های بدیل و انگاره‌سازی‌های خارجی را به صدر توجه افکار عمومی آورده است.

چرا رسانه‌های ایرانی در جنگ روایت‌ها شکست می‌خورند؟

در روزهایی که اطلاعات با سرعتی سرسام‌آور در حال گردش است، نقش رسانه‌ها صرفا در انتشار خبر خلاصه نمی‌شود و کنشگران جهانی از آنها برای شکل‌دهی به روایت‌های مشترک و ایجاد وفاق استفاده می‌کنند. در ادبیات علم ارتباطات، قدرت «چارچوب‌بندی» یکی از ابزارهای اصلی رسانه‌ها برای روایت‌سازی به شمار می‌آید.

ایده مرکزی نظریه چارچوب‌بندی این است که رسانه‌ها با انتخاب و برجسته‌سازی برخی جنبه‌های واقعیت و نادیده گرفتن جنبه‌های دیگر، عملا چارچوبی برای ادراک مخاطب ایجاد می‌کنند. بر اساس این نظریه، رسانه‌ها نه تنها انتقال‌دهنده اطلاعات، بلکه شکل‌دهنده به نحوه تفسیر و درک مخاطبان از رویدادها هستند. آنها با انتخاب زاویه ورود به موضوعات یا ترسیم هدفمند محل نزاع  و نوعی قاب‌بندی گزینشی، به جنبه‌های مشخصی از ماجراها نور می‌اندازند و اغلب با ساده‌سازی پیام، به دنبال بسیج مردم و جلب حمایت عمومی هستند.

صرف نظر از پیامدهای منفی این ویژگی رسانه‌ها که معمولا در چارچوب مطالعات انتقادی مورد توجه قرار می‌گیرد، از نگاهی دیگر، این خصیصه در حکمرانی دموکراتیک، برای ایجاد روایت‌های ملی و مورد اجماع  اهمیت دارد و ظرفیت مهمی برای حفظ انسجام اجتماعی و تقویت هویت ملی به شمار می‌آید. در این پارادایم، می‌توان عملکرد نظام رسانه‌ای هر کشوری را از عینک منافع ملی همان کشور، به داوری نشست. در همین راستا، سوال این است که رسانه‌های ایرانی چقدر توانسته‌اند از ظرفیت روایت‌سازی خود در راستای تامین منافع ملی بهره ببرند؟ پاسخ به این سوال چندان دشوار نیست؛ پیش از این بارها گفته شده که مرجعیت خبری به خارج از مرزها منتقل شده‌ است، این یعنی رسانه‌های داخلی توان جریان‌سازی و خلق روایت در خصوص موضوعات مرتبط با کشورمان را از دست داده‌اند و به جای آنها، این تریبون‌های خارجی هستند که برای مردم کشورمان مرجعیت یافته‌اند. علاوه بر این در رویدادهای مهم مرتبط با امنیت ملی، رسانه‌های ما کمتر توانسته روایت‌های اقناعی و مورد وفاق اکثریت مردم خلق کنند. در نتیجه روز به روز شاهد آبرفت اعتماد عمومی به رسانه‌های جریان اصلی بوده‌ایم و به تبع زمینه برای نفوذ و تاثیرگذاری تریبون‌های رسانه‌ای ایران‌ستیز در جامعه فراهم شده است. اما چرا این اتفاقات افتاده است؟

یک- مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو، یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو! در سطح حکمرانی، اساسا بخش عمده‌ای از آنچه که امروز بر سر ما می‌آید، نتیجه عملکرد دیروز ماست.  مسئولانی که سوگوار انتقال مرجعیت خبری به خارج از کشورند، در حیطه عملکردی، خودشان عمدتا در راستای تسهیل و تسریع این روند گام بر می‌دارند. کارنامه اکوسیستم رسمی اطلاع‌رسانی کشور در بسیاری از رویدادهای مهم و ملی، مشروعیت و اعتبار آنها را پیش چشم مردم به مخاطره انداخته است. همین چند وقت پیش بود که پس از سانحه دلخراش سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور کشورمان، دو رسانه مهم کشور، به دروغ خبر زنده بودن ایشان را منتشر کردند. به نظر شما آیا در بحران‌های دیگر، حنای این رسانه‌ها پیش چشم مردم رنگی خواهد داشت؟  این نوع مدیریت رسانه‌ای غیرمسئولانه، نه برای اولین بار بود که اتفاق می‌افتاد و نه احتمالا برای آخرین بار. ما برای احیای مرجعیت رسانه‌های کشور، در درجه اول محتاج تغییر نگاه مسئولان و سیاستگذاران رسانه‌ای هستیم.

دو - سیاست‌های رسانه‌ای کشور نیازمند بازنگری جدی است. رویکرد کنترلی و محدودکننده نسبت به رسانه‌ها، به جای تقویت قدرت روایت‌سازی، باعث کاهش اعتبار و مقبولیت آنها شده است. رسانه‌ها باید آزادی عمل بیشتری برای پرداختن به موضوعات مختلف و ارائه دیدگاه‌های متنوع داشته باشند تا بتوانند اعتماد مخاطب را جلب کنند. در موضوع ترور شهید هنیه، دو روز کامل تقریبا هیچ اطلاعات و جزئیات مفیدی در اختیار رسانه‌های داخلی قرار داده نشد و در سوی دیگر میدان، امثال نیویورک‌تایمز، تلگراف و اکسیوس، از قضا به نفع از منابع ناشناس عمدتا ایرانی، یکه‌تاز روایت‌سازی برای مخاطب جهانی و البته ایرانی شدند. سیاستگذاران رسانه‌ای باید این را بدانند که هر گونه تعلل در شرایط فوق متکثر و سریع فعلی صنعت اخبار در جهان، به منزله از دست رفتن ابتکار عمل در روایت‌سازی است.

سه- فقدان استراتژی منسجم رسانه‌ای در سطح ملی دیگر مشکلی است که ما با آن همیشه دست به گریبانیم. این چالش نه تنها بر کیفیت اطلاع‌رسانی تأثیر می‌گذارد، بلکه توانایی کشور را در مقابله با تهدیدات نرم و نبردهای رسانه‌ای نیز کاهش می‌دهد. برای ایجاد یک روایت قدرتمند ملی، نیاز به همگرایی رسانه‌ای داریم. این همگرایی باید فراتر از رسانه‌های سنتی باشد و شبکه‌های اجتماعی، پلتفرم‌های آنلاین و رسانه‌های نوظهور را نیز در بر گیرد. این امر مستلزم تدوین یک استراتژی جامع رسانه‌ای است که ضمن حفظ استقلال رسانه‌ها، زمینه را برای هم‌افزایی و تقویت پیام‌های ملی فراهم کند. چنین استراتژی‌ای باید به گونه‌ای طراحی شود که انعطاف‌پذیری لازم برای پاسخگویی به تحولات سریع عرصه رسانه و فناوری را داشته باشد. همچنین، باید مکانیسم‌هایی برای ارزیابی مداوم و بهبود عملکرد رسانه‌ای کشور در نظر گرفته شود.

چهار- عوامل داخلی رسانه‌ها دیگر مانع مهم ایفای نقش شایسته آنها در سطح ملی است. بسیاری از رسانه‌های ما هنوز به شیوه‌های سنتی خبررسانی متکی هستند و از ظرفیت‌های نوین رسانه‌ای برای جذب مخاطب و تأثیرگذاری بر افکار عمومی بهره نمی‌برند. رسانه‌های ما باید بیاموزند که ضمن حفظ اصول حرفه‌ای و ارزش‌های ملی، محتوایی جذاب و مرتبط با دغدغه‌های روز جامعه تولید کنند. در عین حال در عصر دیجیتال، رسانه‌هایی موفق هستند که بتوانند از آخرین فناوری‌ها برای تولید و انتشار محتوا بهره ببرند. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های فنی و آموزش نیروی انسانی برای استفاده از این فناوری‌ها، می‌تواند توان رقابتی رسانه‌های داخلی را افزایش دهد. همگام با عوامل بیرون از رسانه‌ها، باید موانع درونی را نیز برای ارتقای نقش‌آفرینی آنها در سطح ملی و بین‌المللی برطرف کرد.

باید توجه داشت، احیای مرجعیت خبری رسانه‌های داخلی و شکل‌گیری یک روایت قدرتمند ملی، فرآیندی زمان‌بر و نیازمند تلاش مستمر است. این امر مستلزم همکاری و هماهنگی میان بخش‌های مختلف جامعه، از جمله نهادهای حاکمیتی، رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و جامعه مدنی است. در صورت ایجاد همگرایی میان همه کنشگران دخیل و البته برطرف شدن موانعی که بخش مهمی از آن در گروی اراده نظام حکمرانی است،  می‌توان امیدوار بود که رسانه‌های ایران بتوانند جایگاه خود را به عنوان مرجع اصلی خبر و اطلاعات برای مخاطبان داخلی بازیابند و نقش مؤثری در شکل‌دهی به افکار عمومی و حفظ منافع ملی ایفا کنند. این امر نه تنها به تقویت انسجام داخلی کمک می‌کند، بلکه می‌تواند موضع کشور را در عرصه رقابت‌های رسانه‌ای بین‌المللی نیز تقویت نماید.

در عین حال لازم به تاکید است که ایجاد یک روایت ملی منسجم در رویدادهای مهم یا شرایط بحران، به معنای نادیده گرفتن تنوع و تکثر موجود در جامعه یا سانسور نیست. بلکه هدف، ایجاد چارچوبی است که ضمن احترام به این تنوع، بتواند نقاط مشترک و منافع ملی را برجسته سازد و زمینه را برای گفت‌وگو و تعامل سازنده میان گروه‌های مختلف فراهم کند. این رویکرد، نه تنها به تقویت هویت ملی کمک می‌کند، بلکه می‌تواند الگویی برای مقابله با چالش‌های پیچیده جامعه امروز ایران باشد.

*  روزنامه‌نگار و پژوهشگر رسانه

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان