مرکززدگی تاریخ معاصر ایران

نونامه‌نویسی برپایه‌ی نقش مردم شرط لازم نوشدن و توسعه است. مرکززدگی دردی است که تا درمان نشود تاریخ‌نگاری ما نخواهد توانست وظیفه‌ی خود را در کمک به حل‌وفصل مسائل ایران، چنانکه باید و شاید، انجام دهد

مرکززدگی تاریخ معاصر ایران

   تاریخ معاصر ما از مرکزگرایی و مرکززدگی رنج می‌برد. تاریخ‌نگاری ایرانی در حوزه‌ی معاصرپژوهی دچار کاستی‌ها و آفت‌هایی‌ست. برای درمان این آفت‌ها چاره‌اندیشی باید کرد. یکی از این آفت‌ها مرکززدگی‌ست.تهران در تحولات تاریخ معاصر نقش درجه‌اول داشته است. در این تردیدی نیست. کشور ما در روزگار معاصر به دلایل گوناگون گرفتار آفت مرکزگرایی شده است. در برنامه‌های نوسازی و توسعه در بیشتر موارد تهران در اولویت بوده است. تهران شده است مرکز و بقیه‌ی جاها پیرامون.

این رابطه‌ی مرکز و پیرامون پیآمدهای زیان‌بار فراوان داشته و هزینه‌های سنگین بر کشور تحمیل کرده و چالش‌های سخت و سهمگین پیش روی ایران قرار داده است. اینکه بسیاری از رویدادها و چرخش‌ها و دگرگونی‌های تاریخ معاصر ایران، چه سیاسی و چه اجتماعی و چه فرهنگی، با محوریت تهران رقم خورده‌اند از اثرات و نتایج گریزناپذیر مرکزگرایی بوده است. در حوزه‌ی تاریخ‌نگاری که موضوع این یادداشت است آن اثرات به آفتی انجامیده که آن را مرکززدگی می‌توان نامید.

تاریخ‌نگاری ما بدرجات مرکززده است. به نقش و جایگاه دیگر جاها کمتر توجه می‌شود و اگر شده یا می‌شود نه به آن اندازه‌ای است که بایسته و شایسته است. در دهه‌های اخیر و به‌ویژه در چند سال‌ گذشته پژوهشگران به تاریخ شهرها و روستاها توجهی روزافزون داشته‌اند. این پدیده‌ای است خجسته و همایون. پرشمارند کتاب‌ها و مقالاتی که در دهه‌های اخیر درباره‌ی تاریخ شهرها و روستاهای ایران نوشته شده‌اند. شماری بنیادها و انجمن‌ها و مؤسسه‌ها برپا شده که در این راه گام‌های بلند و بزرگ برداشته‌اند. پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دانشگاهی پرشمار درباره‌ی تاریخ شهرها و روستاها ایلات و عشایر و اقلیت‌های دینی و..‌. داشته‌ایم.

شاخه‌ای به نام تاریخ محلی در پاره‌ای از گروه‌های تاریخ پدید آمده است. شماری نشریات و مجلات که به تاریخ محلی و تاریخ شهرها و روستاها می‌پردازند در تهران و شهرستان‌ها راه‌اندازی شده است. این‌ها امیدوارکننده است؛ اما بسنده نیست. به برداشتن گام‌های بزرگ‌تر و انجام کارهای اساسی‌تر و سنجیده‌تر نیاز داریم. موضوع بسیار حساس‌تر و پیچیده‌تر از آن است که به نظر می‌رسد. روایت تاریخ مناطق و نواحی گوناگون چنانچه بگونه‌ای روشمند و سنجیده انجام نگیرد چه‌بسا، خواسته و ناخواسته و بدرجات، به حس یگانگی ملی آسیب برساند.

تاریخ‌نگاری ایرانی رسالتی بس سنگین بر دوش دارد برای اینکه دشواره‌ی دوگانه‌ ملت/مردم را حل‌وفصل کند. تاریخی که کثرت مردم را در چارچوب وحدت و یگانگی ملت به روایت درآورد. این کاری است که نه ساده است و نه آسان. ظرایف و دقایقی دارد. مورخ اگر از این ظرایف و دقایق غفلت کند روایتی که به دست می‌دهد می‌تواند در حکم تیشه‌زدن به ریشه‌ی ایران باشد. راهی‌ست دشوار و پرسنگلاخ.پرتگاه‌ها و لغزشگاه‌ها و کژراهه‌های سر راه نیز فراوان‌اند. 

  منافع و مصالح ملی ما حکم می‌کند که آفت مرکززدگی را چاره و درمان کنیم. در نوکردن نامه و نوکردن روایت کیستی ما ایرانیان و چیستی ایران این یکی از کارهای بنیادی‌ست. نونامه‌نویسی بایستی برپایه‌ی زدودن غفلت از نقش و جایگاه مردم سراسر ایران در دستور کار مورخان قرار گیرد. مردم سراسر ایران را در روایت تاریخی بایستی از پیرامون به کانون آورد. بدون نوکردن نامه کمیت حرکت توسعه و پیشرفت خواهد لنگید.

نونامه‌نویسی برپایه‌ی نقش مردم شرط لازم نوشدن و توسعه است. مرکززدگی دردی است که تا درمان نشود تاریخ‌نگاری ما نخواهد توانست وظیفه‌ی خود را در کمک به حل‌وفصل مسائل ایران، چنانکه باید و شاید، انجام دهد. مرکززدگی آفتی‌ است که بدرجات به مرکزگریزی کمک می‌کند و آنان را که در روایت تاریخی به حاشیه رفته و نادیده گرفته شده‌اند، آگاه یا ناخودآگاه به ورطه‌ی خودجداپنداری می‌کشاند و شکاف‌ها و رخنه‌ها و روزنه‌هایی پدید می‌آورد که‌ خواه‌ناخواه مورد سوءاستفاده‌ی کسانی قرار می‌گیرد که پیوند و یگانگی ملت ایران را خوش نمی‌دارند.

منبع: کانال نویسنده

 216216

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان