دلایل اثبات تشیع چیست؟

اولاً: موضوع تشیع و تسنّن بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به وجود آمد و ناشی از دو طرز تفکر و دو نظریه بود، اگرچه دانشمندان پیرو دو نظریه مشخّصات و ممیزاتی بیان کرده‌اند ولی اگر به طور صحیح در ماهیت این نظریه دقیق شویم خواهیم دید که ریشه اختلاف بین شیعه و سنّی در این است که اهل تسنّن می‌گویند: مقام امامت یک مقام اجتماعی است و به انتخاب ...

اگر نبوّت حقیقتی است در پیامبر که باید آن را خداوند انتخاب کند، امامت نیز واقعیتی است در امام که باید به انتخاب خدا باشد و به بیان دیگر: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پایه گذار دین و طرف وحی الهی است و دارای کتاب است و امام منهای این جهت نسخه دوّم پیامبر و جانشین تمام وظایف مقام نبوّت است.
دلایل اثبات تشیع چیست؟

اولاً: موضوع تشیع و تسنّن بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به وجود آمد و ناشی از دو طرز تفکر و دو نظریه بود، اگرچه دانشمندان پیرو دو نظریه مشخّصات و ممیزاتی بیان کرده‌اند ولی اگر به طور صحیح در ماهیت این نظریه دقیق شویم خواهیم دید که ریشه اختلاف بین شیعه و سنّی در این است که اهل تسنّن می‌گویند: مقام امامت یک مقام اجتماعی است و به انتخاب مردم است. امّا از نظر مکتب تشیع، مقام امامت یک مقام و منصب الهی است که به انتخاب خداوند است.

به عبارت دیگر: اگر نبوّت حقیقتی است در پیامبر که باید آن را خداوند انتخاب کند، امامت نیز واقعیتی است در امام که باید به انتخاب خدا باشد و به بیان دیگر: پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پایه گذار دین و طرف وحی الهی است و دارای کتاب است و امام منهای این جهت نسخه دوّم پیامبر و جانشین تمام وظایف مقام نبوّت است. با توضیح فوق به بیان دلایل اثبات تشیع می‌پردازیم.

1 ) عقل حکم می‌کند همان گونه که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله باید معصوم باشد، امام نیز که استمرار مسئولیت پیامبر و جانشین پیامبر است باید دارای عصمت باشد و اعلم و آگاه‌ترین فرد نسبت به اصول و فروع اسلام و برطرف کننده نیازهای علمی و معنوی باشد.


مرحوم شیخ طوسی در کشف المراد در مورد شرایط امام می‌فرماید:

امام باید افضل از رعیت خویش باشد؛ زیرا اگر مساوی دیگران باشد ترجیح او بر آنان بدون مرجّح و محال است، چنان که اگر پائین‌تر از دیگران باشد تقدیم مفضول لازم می‌آید، که عقل آن را قبیح می‌شمارد به مقتضای این حکم، امام باید از همه جهات (علم، دین، کرامت، شجاعت و...) برتر از دیگران باشد[1].

آیا بعد از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله کسی از علی علیه‌السلام أفضل بود؟

2 ) آیه انذار:

 

«وَأَنذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ»[2].

و خویشان نزدیکت را [از عاقبت اعمال زشت] هشدار ده.

 

در این دعوت خویشاوندی که به حکم خدا صورت گرفت و 45 نفر از شخصیت‌های بزرگ بنی هاشم در آن حضور داشتند، تنها و اوّل کسی که به دعوت پیامبر پاسخ مثبت داد علی علیه‌السلام بود که آن روز 16 سال داشت و این قضیه سه بار تکرار شد آن گاه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: هان ای گروه خویشاوندان و بستگان من! بدانید که علی برادر، وصی و خلیفه من در میان شما است.

آن‌چه مهم است این است که واژه شیعه از احادیث معروف پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله گرفته شده است در تفسیر اَلدُّرُّ المنثور که از منابع معروف اهل سنّت است در ذیل آیه شریفه:


 

«أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ»[3].

اینانند که بهترین مخلوقاتند.

 

از جابر بن عبداللّه انصاری چنین نقل شده است که می‌گوید:

 

«کنّا عِنْدَ النّبی فَأقبَلَ علی علیه‌السلام فَقالَ النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله:... والّذی نَفْسی بیده إنَّ هذا وشیعَتَهُ لَهُمُ الفائِزُونَ یومَ القیامَةِ... قال: وَنَزَلَت «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِک هُمْ خَیرُ الْبَرِیةِ»[4] وکان اَصْحابُ محمّد رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله اذا أقبَلَ علی، قالوا جاءَ خیر البریة»[5].

ما نزد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بودیم که علی وارد شد پس پیامبر فرمود: قسم به خدایی که جان من به دست او است علی و شیعیان او در روز قیامت رستگارند. بعد این آیه شریفه نازل شد و اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از این هرگاه علی بر آنان وارد می‌شد می‌گفتند بهترین مخلوقات آمد.

 

حاکم حسکانی در کتاب شواهد التّنزیل خود از ابن عبّاس نقل می‌کند:

هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به علی علیه‌السلام فرمود:

 

«هُمْ أنتَ وَشیعتُک»[6].

منظور از این آیه تو و شیعیانت هستید.

 

بنابراین عنوان شیعه را پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله برای پیروان راه علی و طرفداران او برگزیده است و تاریخچه پیدایش شیعه به این معنا در زمان خود پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله بوده است و این واژه را به یاران علی و پیروان او اطلاق فرموده و تمام مسلمانان می‌دانند که او سخنی از روی هوی و هوس نمی‌گفت:

 

«وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحَی»[7].

و از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید. * گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل می‌شود، نیست.

 


[1]  کشف المراد : 366 المسألة الثالثة . 

 
[2]  شعراء 26 : 214 .

 
[3]  بینه 98 : 7 . 

 
[4]  بینه  98  : 7 .

 
[5]  امالی طوسی : 1/252 ؛ شواهد التنزیل : 2/467 ، حدیث 1139 . 

 
[6]  شواهد التنزیل : 2/459 ، حدیث 1125 . 

 
[7]  نجم 53 : 3 ـ 4 . 

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر