گفتار اصلاح طلبان قدرت بسیج ندارد /نوسازی گفتمان اصلاح‌طلبی با انتخابات محوری به‌ جایی نمی‌رسد /کلام سیاسی یعنی خلق اراده‌های جمعی برای رفع آلام مردم

محمدجواد کاشی، استاد علوم سیاسی: نوسازی گفتمان اصلاح‌طلبی با محوری کردن مقوله صندوق و انتخابات به‌جایی نمی‌رسد/ کلام سیاسی یعنی «خلق اراده‌های جمعی برای رفع آلام و رنج‌های زندگی روزمره»/ با یک جامعه متکثر تقلیل ناپذیر مواجهیم

گفتار اصلاح طلبان قدرت بسیج ندارد /نوسازی گفتمان اصلاح‌طلبی با انتخابات محوری به‌ جایی نمی‌رسد /کلام سیاسی یعنی خلق اراده‌های جمعی برای رفع آلام مردم

 گروه اندیشه: محمدجواد غلامرضا کاشی در نشست «نوسازی گفتمان اصلاحات»، گفت: «انتخابات و صندوق آراء خیلی مهم است، اما این انحطاط است که صبح تا شب بنشینیم تا روز انتخابات برسد. این چند صباحی که فصل انتخابات است، یک‌دفعه مثل مردگان زنده شده ظاهر شویم.» 

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با تأکید بر اینکه بودن جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی برای پیشبرد تدریجی خواست دمکراتیک مبارک است، گفت: «وجود پیدا کردن اصلاح طلبان را باید به مردمانی نسبت داد که خواست‌های رادیکال و فراوان داشتند اما زورشان نمی‌رسید تا آنها را محقق کنند پس به اقلیتی دل سپردند که می‌توانستند وارد نظام شوند و بخش کوچکی از این تمنیات را محقق کنند. آنها نیز مسلح به گفتمانی شدند که خودشان را به مثابه یک اقلیت همبسته کند. این گفتمان همان گفتمان اصلاح‌طلبی بود؛ قدرت این گفتمان منحصر بود که کشاندن اکثریتی پای صندوق انتخابات غیر از این، قدرت اجتماعی درخوری نداشت. فقط توانست قدرت خود را پای صندوق نشان بدهد. اگر اصلاح‌طلبان اعلام می‌کردند که مردم! به خیابان بریزید یا مثلاً برای اعتراض پای فلان میدان جمع بشوید، به نظر من اقبالی به آنها نمی‌شد. به خاطر اینکه بدنه متشکل و گسترده اجتماعی درکار نبود. یک گفتمان نخبگانی بود که به‌درد همبسته‌سازی یک اقلیت می‌خورد

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقلی از جماران، محمدجواد غلامرضا کاشی طی سخنانی در نشست «نوسازی گفتمان اصلاحات» که توسط انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها برگزار شد، گفت: «وقتی از نوسازی گفتمان اصلاحات حرف می‌زنیم، معنایش این است که همه ما در یک نقطه توافق نظر داریم: گفتاری که روزی و سال‌هایی، مؤثر، بسیج‌کننده و معنادار در عرصه سیاسی ایران بود، امروز تا حد فراوانی قدرتش را از دست داده است. منظورم این نیست که  مرده است؛ انتخابات اخیر نشان داد این‌طور نیست، ولی بسیار کم‌جان شده است. مفاهیمی که این گفتار از آن استفاده می‌کند و هنوز هم کم‌وبیش به آن اشاره می‌شود، دلالات مشخص و مؤثری در عرصه عمومی ندارد؛ مردم چیز زیادی از آن نمی‌فهمند. مردم نمی‌دانند مفاهیمی مثل دموکراسی، جامعه مدنی و توسعه سیاسی چه نسبتی با میدان آلامی دارد که در آن زیست می‌کنند. اما روزهایی این مفاهیم داغ بودند و با لذت مصرف می‌شدند. امروز این گفتار به‌شدت آسیب‌دیده و کم‌جان شده است.»

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: «ضمن اینکه همه می‌پذیریم این گفتار کم‌جان است و امروز در عرصه سیاسی چندان دلالت‌گر نیست، اما گویی همه‌ ما این را هم فرض گرفته‌ایم که ضرورت دارد این گفتمان نوسازی، احیا و معنی‌دار شود. آن‌هم فقط و فقط به این خاطر که نه وضع موجود را می‌شود تحمل کرد  نه می‌توان تن به گفتار براندازانه داد. وضع موجود واقعاً قابل پذیرش نیست؛ یک حس جمعی داریم که وضع موجود با شیب تندی به سمت انحلال، سقوط و مخاطره‌های بزرگ پیش می‌رود. هم‌زمان با این حس، با گفتار براندازانه هم، هم‌نظر نیستیم. به‌نظر همه می‌آید که گفتار براندازانه یک راه‌حل آخرالزمانی برای حل مسائل امروز است و ما هیچ‌کدام نمی‌خواهیم تن به راه‌حل‌های آخرالزمانی بدهیم؛ با این انگاره که هر چه شود، بهتر از امروز است. گفتار اصلاح‌طلبی اگر هنوز هم معنی دارد، به خاطر این است که بین این دو ورطه ایستاده است. شاید اگر اسم دیگری و نام دیگری یک روز ظهور بکند، تمام بساط این گفتمان کم‌جان را هم جمع کند تا یک نام دیگر با دلالات دیگری ظهور بکند.»

بودن جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی مبارک است

وی تأکید کرد: «نکته و مقدمه دوم مهم است. ببینید، من خودم وابسته به اصلاح‌طلبان هستم. از دوم خرداد به بعد من در حد کوچک و کم خودم فعال بودم؛ سخنرانی کردم، نوشتم، از پروژه اصلاح‌طلبان دفاع کرده‌ام و همیشه کنار پروژه اصلاح‌طلبان بوده‌ام. به‌عنوان مقدمه عرض کنم که اگر می‌گویم نوسازی گفتار اصلاح‌طلبان، مرادم این نیست که اصلاح‌طلبان را از فشار بیرون بیاوریم و از این در حاشیه ماندگی نجات‌شان بدهم. واقعاً اگر گفتار اصلاح‌طلبان کم‌جان و ضعیف شده است، اصلاً نسل‌شان، یکی هم خودم، پیر شده‌ایم، آن جان و انرژی سابق را نداریم و اصلاً توان خیلی کارها را دیگر نداریم. بنابراین عصر ما اصلاح طلبان نام و نشان دار پشت سر گذاشته شده است. با این همه اصرار دارم که بودن جریان اصلاحات در جمهوری اسلامی مبارک است.»

کاشی ادامه داد: «اصلاح‌طلبی متأسفانه به دوره‌های انتخاباتی محدود شده است. انتخابات که می‌شود ما اصلاح‌طلب‌ها سروصدامان درمی‌آید؛ یک‌دفعه ظهور می‌کنیم و ادعاهایی می‌کنیم. گاهی التماس می‌کنیم، گاهی فشار می‌آوریم که درها را باز کنید بگذارید ما هم دو تا آدم در مجلس بفرستیم یا بگذارید در ریاست جمهوری  نماینده‌ای داشته باشیم. من این میدان را نفی نمی‌کنم، خیلی مبارک است، خیلی خوب و لازم است، این میدان باید بماند؛ اما این میدان و این حد و حدودی که الآن اصلاح‌طلب‌ها در میدان منازعه سیاسی دارند، بسیار فقیر و محدود است. ما اصلاح‌طلبان، به هزار دلیل، الآن چند شاخه شده‌ایم، فقر تئوریک داریم، سن و سال‌های‌ ما نیز کمی بالا رفته است و توان خیلی کارها را که شاید بیست سی سال پیش داشتیم دیگر نداریم. از کدام سمت می‌توان راه اصلاح طلبی را گشود؟ پاسخ روشنی ندارم. مدعی نیستم که گفتمانی در جیب دارم و می‌توانم آن را عرضه کنم. شاید حاملان و نسل دیگری باید ظاهر بشوند و خودشان افق‌ها و میدان را جور دیگری تفسیر بکنند. اینها باید جوان‌تر و پرانرژی‌تر باشند و سوابق خودشان را داشته دارند، نه سوابق ما را. اما می‌خواهم تجربه خودم را در اختیار آن نسل دیگری که امید دارم ظهور کنند، بگذارم و بگویم به نظر من از این راه شاید به نتیجه برسیم.»

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی یادآور شد: «در گفتار اصلاح‌طلبان که نظم گفتاری دموکراسی در ایران بعد از انقلاب است، آزادی، انسان‌مداری، خرد و امثال آن، مفاهیم استعلایی و محترم شمرده شده‌اند. اینها اصول مسلم گرفته‌شده‌ای هستند که ما اجتماع‌مان را حول ایمان به آن‌ها شکل دادیم و به ایدئولوژی خود فرم داده‌ایم. البته در مقابل گفتارهای دیگری قد علم کردیم که حول ایمان به مفاهیم دیگری جمع خود را شکل داده بودند. آزادی و خرد دو انگاره رادیکال و قدسی عصر روشنگری غرب و مدرنیته ایرانی، به‌خصوص در اندیشه دموکراسی‌خواه است و اصلاح‌طلبان هم در همان مسیر بودند. از لحظه ورود ما به جهان مدرن تا همین دهه 70 که اصلاح‌طلبان ظهور کردند، در این اصل همراه و همزاد بودیم. رقبای ناسیونالیست و چپ و اسلام گرای ما هم از حیث فرم و ساختار ایدئولوژیک شبیه ما بودند اگرچه حول مفاهیم قدسی دیگری جمع شده بودند. شبیه هم بودند  اگرچه روبروی ایستاده بودند و خون هم را می‌ریختند.»

وی افزود: «به دلیل تحولات بین‌المللی، تکنولوژیکی و اقتصادی در عرصه‌های مختلف جهان امروز، این ایدئولوژی‌ها به‌تدریج توان خود را از دست داده‌اند. منحصر به ایران هم نیست؛ این اتفاق در جهان امروز طی این سه چهار دهه افتاده است. تحولات تکنولوژیک بسیار مهم در کنار تحولات اقتصادی، ارتباطات و امثالهم در سطح جهان و به‌طور خاص در ایران، باعث شده آن سنخ از ایدئولوژی‌ها یک‌باره قدرت و توان‌شان را از دست بدهند. اصلاح‌طلب‌ها هم جزء همین ماجرا هستند. در یک عصری طوفانی شده است که یک‌دفعه عمر فرمی از سخن‌ها به پایان رسیده است. دست‌کم تضعیف شده است. به دوران دیگری نزدیک می‌شویم که به ایدئولوژی، کلام، زبان، سیاست و نقش آن در امور عمومی باید یک‌جور دیگری نظر کنیم.»

 کاشی تأکید کرد: «اگر شما نگاهی به تاریخ بکنید، می‌بینید که همه نظام‌های ایدئولوژیکی که مؤثر واقع شدند، از ناسیونالیسمِ پان‌ایرانیستی دوره مشروطه بگیرید که در رضاخان تجلی نموده و در دوره پهلوی ادامه پیدا کرد تا جمهوری اسلامی که با نظام گفتاری متفاوت، شکل دیگری پیدا کرد و بعد گفتار اصلاح‌طلبان دهه 70 که به نظر من رادیکال‌ترین گفتمان مقابل جمهوری اسلامی بود، همه اینها در این مشخصاتی که می‌گویم، مشترک‌اند. نکته مفاهیم سامان دهنده به گفتار، از درون منازعات بالفعل سیاسی بیرون نیامد. مثلاً ایده ترقی در دوران مشروطه، وجهی استعلایی و مجرد داشت و مستقیماً از درون منازعات مردمی بیرون نیامد. نکته دوم اینکه ایدئولوگ‌ها اغلب اهل فن‌، فرهنگ‌، فلسفه‌اند نه عاملان درجه اول صحنه بالفعل سیاسی. حاصل اینکه نظام‌های کلامی عمومیت پیدا کرده، ربط مستقیمی به آلام مشخص مردم ندارد و از دل آلام زندگی روزمره این مردم درنمی‌آید. بگذارید ساده‌تر عرض کنم: گفتمان‌ها بیشتر نظریه پردازی‌های انتزاعی‌اند و با واسطه به آنچه مردم از آن رنج می‌برند متصل می‌شوند.»

وی تصریح کرد: «کسانی کار خلق منظومه‌های کلامی موثر و گفتمانی را بر عهده دارند که زندگی روزمره و مردمان عامه را تحقیر می‌کنند. اهل فکرند و روزی حساب‌شان را از مردم جدا کرده‌اند. با نظام کلامی بسیار ارزشمند فلسفی، کلامی، فقهی، علمی و... جمع همدلی می‌سازند و بعد همان جمع همدل به یک نیروی سیاسی تبدیل می‌شود. وارد سیاست می‌شوند. اما وقتی وارد صحنه سیاست شدند، از میدان آلام مردم کسب انرژی و توان می‌کنند. در مقام خلق نظام‌های کلامی فارغ از آلام مردم بودند، اما در صحنه عمل سیاسی، سعی می‌کنند میان آنچه فی‌نفسه انتزاعی است و آلام مردم به اشکال گوناگون ربط و نسبت برقرار می‌کنند تا توان بسیج پیدا کنند و از اقلی بودن بیرون بیایند. مثلاً در گفتار اصلاحات بزرگ‌ترین چهره دکتر سروش است و حالا چهره‌هایی مثل دکتر بشیریه و اساتید بزرگوار دیگری هم هستند. اینها خیلی حرف‌های متعالی می‌زنند؛ در خلق و بسط کلام هم نقطه عزیمت‌شان آلام مردمان نیست.»

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: «وقتی گفتمان اصلاحات جریان پیدا کرد، بنده جواد کاشی و بسیاری شبیه من که جزء اصلاح‌طلبانیم کارمان این بود که برویم در شهرستان‌ها و در جاهای مختلف بچرخیم و بگوییم آقایانی که مثلاً رنج تان الآن فقر است، در صحنه سیاسی رنج فقر شما را فرمایشات این اساتید بزرگوار جبران می‌کند. همین‌جوری شد که توده‌های عظیمی در شبکه‌ای از مفاهیمی که چیزی دقیقاً از معانی‌اش نمی‌دانستند، جمع شدند. اصلاح‌طلبان از آلام روزمره مردم برای این نظام کلامی که اساساً گوهرش سیاسی نبود، استفاده می‌کردند و یک قدرت عظیم خلق می‌کردند.»

وی گفت: «مشکل این نظام‌های کلامی چیست؟ چرا باید پشت سر  گذاشته شوند؟ ینها سرشت‌شان سیاسی نیست. این نظام‌های کلامی رژیم‌های قدرتمند حقیقت می‌سازند و مرزهای روشن من و غیر می‌سازند. بعد خیال می‌کنند نسخه‌ای و خیمه‌ای برای رستگاری جمعی تدارک دیده‌اند. هرکسی در این خیمه نیست، به رنگ‌ و برچسبی‌هایی چون عقب‌مانده، امل، مرتجع، وابسته به امپریالیسم و نفوذی رانده می‌شود. همه‌ ما قدرت زیادی برای برچسب‌زنی و طرد غیر و ساختن خیمه‌ای که ساکنان آن خیمه نمایندگان واقعی خیر عمومی‌اند و لا غیر، داریم. خیال می‌کنیم حاملان آن حقیقتی که نجات جمعی را ایجاد می‌کند، اصحاب همین خیمه هستند.»

کاشی با تأکید بر اینکه سیاست و سیاست‌ورزی سرشت دیگری دارد، اظهار داشت: «جامعه سیاسی یک کثرت تقلیل ناپذیر دارد. سخن سیاسی و عمل سیاسی نیز این است که شما برای تحقق مقصود مشخص، میان این کثرت تقلیل ناپذیر تعادل موقت ایجاد کنید؛ همین و بس. اینکه شما خیال کنید همه را یک‌صدا کنید یا خیال کنید که حقیقتی وجود دارد و دیگران باطل هستند، از مجرای سیاست بیرون نشسته‌اید. در جامعه‌ای اهل فکر و عمل هر کدام چیزی می‌گویند: یکی مدرن است دیگری سنتی، یکی از سوسیالیسم سخن می‌گوید و یکی از لیبرالیسم. تازه اینها منازعات درون خیمه کوچک اهل فکر است، مردمان هزار رنگ‌اند و جمع‌های متنوعی از هویت‌ها و نام‌ها و مطالبات‌اند، خیال آنکه یکی مرجع رستگاری جمعی است، خیال باطلی است. اینکه شما فکر کنید که در چنین جامعه‌ای می‌توانید یکی از اینها را مسلط کنید بخواهید یا نخواهید خود و جامعه را در خطر افکنده‌اید. در یک چنین میدانی یا باید از حربه فریب استفاده کنید یا سرکوب. در هر صورت، شما با این وضعیت واقعاً منطق حیات سیاسی را کشته‌اید و دیگر مرد سیاسی نیستید.»

 وی یادآور شد: «گفتمان اصلاح‌طلبان هم در همان شمار است و از حیث فرم مثل آنها است؛ یعنی در داشتن مفاهیم قدسی بیرون از زندگی مثل فیلسوفان، روحانیان و والا تبارانی که می‌خواهند بیایند تعیین تکلیف حوزه سیاست بکنند، همه اینها مشترک است. فقط دموکراسی‌خواهان یک مشکل مضاعف دارند و آن‌ هم این است که اصلاً گفتارشان معطوف به نظم نیست؛ تا حالا بیشتر به کار شالوده‌شکنی و بی‌اعتبارسازی گفتارهای مسلط مشغولیت داشته‌اند. کمتر توفیقی در آن داشته‌اند که مولد گفتمان  نظم باشند. فراموش نکنید در شالوده شکنی و تخریب، شما نیازمند هیچ مصلحت اندیشی مشخصی نیستید. برای تخریب هر ساختمانی در هر کجای جهان که باشد، می‌توانید موفق عمل  کنید، اما برای ساختن یک ساختمان باید بدانید در کدام خاک و اقلیم و در چه مشخصات اقلیمی عمل می‌کنید. این کاری نبوده است که دمکراسی خواهی ایرانی درآن ملاحظه‌ای داشته باشد.»

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: «ما دیگر نباید منتظر باشیم که یک فیلسوف یا یک متفکر بزرگ بیاید یک نظام کلامی را سروسامان بدهد که قدرت داشته باشد، اقبال جمعی را به وجود آورد، هیأت قدرتمندی را ایجاد کند و یک خیمه قدرتمند هویتی را دوباره برقرار بکند؛ عصر آن گذشته است. ما باید از درون منطق خود سیاست و اینجا و اکنون جامعه سیاسی طرح مسأله کنیم و به نحوی سیاست‌ورزانه کلام را به خدمت بگیریم. قرار نیست کلام نجات‌بخش ما باشد. نظام کلامی و گفتمانی قرار نیست بیاید راه به ما نشان بدهد؛ نه، ما از درون منطق اینجا و اکنونیِ حیات سیاسی مسأله خودمان را باید پیدا بکنیم و کلام را به خدمت بگیریم.»

امروز دینداران سیاسی یک اقلیت قدرتمند هستند

وی با اشاره به اینکه ما با یک جامعه متکثر تقلیل ناپذیر مواجهیم، گفت: «در این جامعه حقیقتاً دین قدرت فراوانی دارد؛ امروز دینداران سیاسی یک اقلیت قدرتمند هستند. هم‌زمان ما جریانات با شمار فراوان، از کسانی را داریم که نمی‌خواهند زیر چتر دین زندگی کنند و اصلاً یک زندگی هدونیستی (لذت طلبی) اختیار کرده‌اند. ما ذهنیت‌های جهان‌روا داریم که خودشان را اصلاً در تعلقات ملی تعریف نمی‌کنند. ما الآن ذهنیت‌هایی را داریم که حتی در درون جامعه ایران منتظر فرصت‌ هستند تا از این اجتماع ملی فرار کنند. ما واقعاً هزار نوع فرقه داریم. همه اینهایی را هم که می‌گویم، بسته‌های کلی است، وگرنه در هرکدام از اینها باز فرق و تنوع وجود دارد. آن‌ کسانی هم که جانب‌داران اسلام سیاسی‌اند، در همین انتخابات تجربه کردیم که چه کثرتی در درونشان است. مگر دموکراسی‌خواهان یک‌صدای هستند؟ در میان آنها نیز کثرت صداها وجود دارد. ما با کثرت تعیّن‌ناپذیر صداها مواجهیم.»

کاشی تأکید کرد: «یک‌ بار برای همیشه باید باور کنیم که عصر آن گفتمان‌ها که برفراز این کثرت بایستند گذشته است. تنها یک کار می‌شود کرد و آن هم این است که در این کثرت نامتعین، حول‌وحوش حل مسأله‌های مشخص، سازمان‌دهی شویم و موازنه‌ها و همگرایی‌های موقت ایجاد بکنیم. مسأله‌ها را از درون آلام مردمان آغاز کنیم، نه اینکه صرفاً آلام مردمان را منبع انرژی برای آن نظام‌های کلامی فلسفی و امثالهم بدانیم. ما باید مساله‌مندی ‌مان را از دل آلام زندگی روزمره بگیریم و آن کلام‌ها را به عنوان ابزاری در خدمت همگرایی‌های موقت برای حل مسائل مشخص به خدمت بگیریم؛ نه اینکه آنها بر ما سروری کنند. میراث ایران اسلامی محترم است، اسلام منبع بسیار محترم، قدرتمند و ارزشمندی است، دموکراسی‌خواهی بسیار قدرتمند و ارزشمند است، همه اینها خوب و مثبت، اما اینها ابزارهایی هستند که همگرایی‌های موقت حول حل مسائل مشخص ایجاد ‌کنند.»

نوسازی گفتمان اصلاح‌طلبی با محوری کردن مقوله صندوق و انتخابات به‌جایی نمی‌رسد

وی گفت: «انتخابات و صندوق آراء خیلی مهم است، اما این انحطاط است که صبح تا شب بنشینیم تا روز انتخابات برسد. این چند صباحی که فصل انتخابات است، یک‌دفعه مثل مردگان زنده شده ظاهر شویم. البته این هم جزئی از حیات سیاسی امروز ما است و در جای خودش محترم است، جایش هم خیلی محکم و قابل ذکر است و باید هم به آن اهمیت بدهیم، اما نوسازی گفتمان اصلاح‌طلبی با محوری کردن مقوله صندوق و انتخابات به‌جایی نمی‌رسد؛ تکیه ی صرف بر صندوق انتخاباتی دل دادن به شانس است. ممکن گاهی پیچ آن را شل کنند، گاهی هم پیچ آن را سفت کنند. اینکه مشخص کنند که چه کسی بیاید و چه کسی نیاید و...، این واقعاً فقر فهم قلمرو سیاست است. همه چیز را منحصر کنیم به اینکه در انتخابات بعد چه کنیم که دل تحریمی‌ها را به دست آوریم. این دغدغه‌ها خرد سیاسی را زائل کرده است. این به‌جای خود خیلی خوب و محترم، اما توصیه من این است که مساله انتخابات را به مثابه جزئی از یک کلیت پیچیده فهم کنیم.»

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: «گفتار اصلاح‌طلب باید گفتاری باشد در درون میدان عملی و اینجایی و اکنونی تا مردم خود خلق سیاست بکنند. سیاست را باید خلق کرد؛ گاهی سیاست خود به خود خلق می‌شود اما توجهی به آن نمی‌شود. کافی است سیاست را کمی گسترده‌تر فهم کنیم. سیاست هر نوع همگرایی جمعی است که اغلب حول مسائل عینی شکل می‌گیرد. پیش روی ما مساله آب وجود دارد. مساله آب یک ذهنیت و مخیله جمعی ایجاد کرده است. شما در میان نسل جوان بگردید حس می‌کنند تمدن ایرانی در حال زوال و نابودی است. این ذهنیت و نگرانی جمعی، به خودی خود خلق یک میدان سیاسی کرده است. شما نشست آب را در اصفهان ببینید، اصفهان بالأخره یکی از کانون‌های هویت جمعی ما است، در حال نابودی است. استان فارس دارد نابود می‌شود. در تهران نشست‌های 30 سانتیمتر تا حتی 50 سانتیمتری داریم؛ اصلاً دیگر چیزی نمی‌ماند. خیلی‌ها به خاطر آب مهاجرت در داخل می‌کنند و خیلی‌ها هم مهاجرت از کل کشور می‌کنند. آب دائرمدار یک ذهنیت جمعی حول یک رنج و نگرانی عمومی است. اینجاست که می‌تواند یک کلام اصلاح طلبانه شکل بگیرد که اصولا در میدان آلام مردمان متولد شده، اما می‌تواند به مثابه یک نیروی موثر سیاسی وارد صحنه شود.»

وی با تأکید بر اینکه نوسازی گفتمان اصلاحات به معنای یک نظام کلامی نیست، اظهار داشت: «من خیال می‌کنم ما باید فهم‌مان از گفتمان را عوض کنیم؛ چون دوره‌ای گفتمان‌های یک‌پارچه که سرشان بیرون حیات سیاسی است و فقط پا و دست‌شان در حوزه سیاست است، به سر آمده است. باید از آن فاصله بگیریم و با این منطق جدید، پرابلماتیک سیاست را از درون منطق زندگی روزمره پیدا بکنیم و باور کنیم که نوسازی گفتمان اصلاح‌طلب فقط با کثرت گفتمان‌ها موضوعیت پیدا می‌کند؛ گفتمان‌هایی که هرکدام به نحوی تعادل اجتماعی دارند و می‌توانند با هم هم‌افزایی کنند.»

 کاشی در پاسخ به سؤالی در خصوص تکثرگرایی در اصلاح‌طلبان، گفت: «شما در فردای جامعه ایران باید به مجموعه کلام‌های اصلاح‌طلب برسید. کلام‌هایی که نطفه‌هایش هم همین الآن در آلام مردم مثل آب، فقر، تبعیض و شکاف‌های جنسیتی هست. نه به یک پرچم به نام گفتمان عام اصلاح‌طلبی. ما باید آلامی را که در متن زندگی روزمره است، به یک ابژه سیاسی تبدیل کنیم؛ کانون‌های متنوع قدرت و اجتماعات متکثر همبسته بیافرینیم. این اجتماعات همبسته قدرت یک‌سویش معطوف به رفع یک رنج مشخص است، اما یک‌سویش هم در کنار، رویارو و یا منتقد آن لویاتان بزرک که حکومت است. بنابراین، آن لویاتان بزرگ را هم نقدش می‌کند؛ زیرا همیشه آن بخشی از همه فاجعه‌ها است، بنابراین، اگر بتواند در کنارش می‌ایستد و اگر  نتواند یقه آن را می‌گیرد  نقدش می‌کند. در انتخابات هم شرکت می‌کند و بخشی از پیش‌برد خواسته‌هایش را در منطق انتخابات هم پیش می‌برد. بنابراین، اصلاً اجتماعی نیست، کاملاً سیاسی است.»

وی در پاسخ به سؤال دیگری در خصوص اینکه ساختار قدرت ورود به مسائل اجتماعی را جرم تلقی می‌کند، تأکید کرد: «ما فعلاً از یک ساختار کلامی سخن می‌گوییم، زود نروید سراغ اینکه حالا یک دم‌ودستگاهی یا حزبی درست کنیم و جمهوری اسلامی هم بیاید و بگوید نمی‌شود، بساط‌تان را جمع کنید. نه، من دارم از یک نظم کلامی و دیسکورس سخن می‌گویم. می‌گویم ما اهل سیاست، قدر این را پیدا نکردیم که یک بحران تمدنی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به نام «آب» را تبدیل به پرابلماتیک سیاسی کنیم و از منظر سیاست بگوییم که این چه مخیله‌ای جمعی ویرانگر تولید می‌کند. بیاییم بگوییم چگونه می‌توان از درون این، یک مخیله‌ای جمعی قدرتمندِ سازنده ایجاد کرد. من دارم فعلاً در حیطه نظم کلامی می‌گویم. حالا اگر دار و دسته‌ای جمع شدند و جمهوری اسلامی مخالفت یا موافقت کرد، آن اصلاً مسئله‌ای بعدی است.»

عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی افزود: «سودای جماعت بزرگ را باید کنار بگذاریم و سخن باید در خدمت جماعت‌های کوچکی باشد که فعلیت سیاسی دارند و حول‌وحوش آلام گوناگون جامعه شکل گرفته‌اند. بعد وقتی‌که هیچ‌کدام اینها نمی‌تواند ادعای تمامیت حیات سیاسی را بکند، آن‌وقت آن لویاتان بزرگ ناچار است در میدان تنازع این هویت‌های محدود کوچک کار خودش را بارگذاری بکند. به این معنا می‌گویم که دست کشیدن از سخن‌های بزرگ، اتفاقاً راه را برای دموکراسی باز می‌کند؛ نه آن گفتار دموکراسی که یک پرچمی بلند کرده، آزادی را به‌مثابه خیر اعلا مطرح می‌کند و دیگران را مستبد و پست و منفور می‌سازد و هوس جمع کردن همه حول یک پرچم را دارد. این آزادی‌خواهی چه‌ بسا فاشیسم تولید ‌کند.»

کاشی در پاسخ به سؤال دیگری تأکید کرد: «در تبدیل‌شدن آلام به نظم کلامی، باید هم آن آلام یک خصوصیاتی داشته باشد و هم کلام در هر دوره‌ای باید استعدادهایی داشته باشد تا بتواند این الآم را به نظم درآورد. اصلاً کلام سیاسی یعنی خلق اراده‌های جمعی برای رفع آلام و رنج‌های زندگی روزمره.»

وی افزود: «همه عرایض من قدرتمند کردن سیاسی جامعه است؛ ما باید جامعه را به نحوی سیاسی قدرتمند کنیم. آخرش هم دنبال این هستم که جامعه‌ای متکثر پا بگیرد؛ زیرا جامعه به‌شرط کثرت قدرتمند است. حکومت به‌شرط وحدت و خالص‌سازی قدرتمند است، اما جامعه به‌شرط کثرت قدرتمند است؛ جامعه‌ی قدرتمندی که نهایتاً بتواند زورآوری کرده و قدرت سیاسی را محدود و مشروط کند. شما وقتی به جامعه‌ای قدرتمند که اقتضائش کثرت است نگاه می‌کنید، دیگر  نباید توده‌های کثیر بی نام و هویت را هدف قرار دهید یا چشم‌اندازهای کلان جمعی خلق کنید.»

 دوران اصلاحات خیلی به گسترش جامعه مدنی کمک کرد

وی همچنین در پاسخ به سؤال دیگری در خصوص نسبت جامعه مدنی با اصلاحات، گفت: «من واقعاً معتقدم که اصلاح‌طلبان در توسعه جامعه‌ مدنی نقش داشتند. بدون شک دوران اصلاحات خیلی به گسترش جامعه مدنی کمک کرد؛ اصلاً نمی‌شود این را نادیده گرفت. اما گفتار اصلاح‌طلبان، قدرت بسیج و ساماندهی جامعه مدنی را نداشت. اگر گفتمان اصلاح‌طلبی صرفاً بخواهد معطوف به رأس حکومت باشد و فقط به امامزاده ی صندوق انتخابات بچسبد و با این‌حال، بخواهد تبدیل به گفتمانی بشود که جامعه مدنی را قدرتمند می‌کند، شدنی نیست. اقتضای قدرتمند شدن جامعه مدنی این است که اصلاحات دست از اجتماعات بزرگ بردارد، آلام را تبدیل به مسأله سیاسی بکند و کثرت را در جامعه بپذیرد تا ما به‌جای گفتمان اصلاح‌طلبی، با صحنه‌ چند گفتار برادر-خواهر اصلاح‌طلبی در آینده مواجه باشیم.»

بیشتر بخوانید:

بنیاد یک نظام قدرتمند چگونه ایجاد می شود؟
اعاده حیثیت از حقیقت
نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب
جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمی‌پروریم
فیلمبردار آن مادر، خود یک قربانی است

216216

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان