حقّ فرزند

وَ اَمَّا حقّ وَلَدِکَ فتَعلَمُ اءَنَّه منک و مُضَاف الیک فى عاجِلِ الدُّنیا بخیرهِ و شرِّهِ و اءَنَّکَ مَسوُول عمَّا وُلِّیتَهُ مِن حُسن الاَدَب والدَّلالَةِ الى ربِّهِ و المعونةِ على طاعتِهِ فیک و فى نفسه فمُثَاب على ذلک و مُعَاقَب فاعمَل فى اءَمرِهِ عَمَلَ المُتَزَیِّنِ یَحسُن اءَثَرُُه علیه فى عاجِلِ الدُّنیا المُعَذِّرُ الى ربِّه فیما بی ...

حقّ فرزند

وَ اَمَّا حقّ وَلَدِکَ فتَعلَمُ اءَنَّه منک و مُضَاف الیک فى عاجِلِ الدُّنیا بخیرهِ و شرِّهِ و اءَنَّکَ مَسوُول عمَّا وُلِّیتَهُ مِن حُسن الاَدَب والدَّلالَةِ الى ربِّهِ و المعونةِ على طاعتِهِ فیک و فى نفسه فمُثَاب على ذلک و مُعَاقَب فاعمَل فى اءَمرِهِ عَمَلَ المُتَزَیِّنِ یَحسُن اءَثَرُُه علیه فى عاجِلِ الدُّنیا المُعَذِّرُ الى ربِّه فیما بینک و بینهُ بحُسنِ القیام علیه و الاَخذِ له منهُ و لا قوَّة الا باللَّه .
((اما حقّ فرزندت این است که بدانى او از تو است و در نیک و بد این جهان منسوب به تو؛ و تو به حکم ولایتى که بر او دارى نسبت به تربیت صحیح و آموختن آداب نیکو و راهنمایى و شناساندن ذات خداوند یکتا و کمک در اطاعت و پیروى از او مسوولى ؛ باید درباره او همانند کسى رفتار کنى که مى دانى در نیکى به وى اجر و پاداش است و در بدى و زشتى به او کیفر و عقاب . پس در امر دنیاى او چنان بکوش که اثرى آفریده اى و اینک آن را به زیبایى ها مى آرایى ؛ و در امر آخترش آن گونه تلاش کن که نزد پروردگارت سرافکنده نباشى و عذرى داشته باشى )).
امام سجاد علیه السلام در این حقّ بسیار مهم ، قبل از بیان حقوق فرزند نسبت به والدین دو نکته بسیار مهم را به عنوان تمهید و زمینه سازى در لزوم اهتمام به امر فرزند بیان مى فرمایند: یکى جنبه عاطفى و دیگرى جنبه اجتماعى و حیثیتى .
در نکته اول که جنبه عاطفى دارد، امام علیه السلام مى فرمایند: باید بدانى که او از تو است ؛ یعنى پیوند و عاطفه انسان نسبت به فرزند، یک پیوند و علقه طبیعى است و به همین ملاک ، انسان نسبت به فرزند احساس محبت و علاقه مى کند و اساسا حب نفس یکى از غرائز غیر قابل انکار در نظام هستى است که همه موجودات زنده دارند و انسان نیز از این قاعده مستثنى نیست .
از آن جا که فرزند، بخشى از انسان و پاره تن اوست ، نسبت به او همه این علاقه و حب وجود دارد و این علایق و عواطف مورد تایید شرع مقدس نیز هست .
به این علایق و غرائز مثل بسیارى دیگر از غرائز حیوانى و انسانى در معارف ما جهت داده شده است و آنها را به سمت وسوى صحیحى هدایت کرده اند.
در مورد اصل محبت و علاقه و لزوم اظهار و ابراز آن ، در منابع ما، سخنان بسیارى است . در آیات شریفه قرآن ، آیه اى به این مضمون مى بینیم که :
ان اللَّه یامر بالعدل و الاِحسان (424).
((خداوند، انسان ها را به احسان و نیکوکارى امر مى فرماید)).
خداوند انسان ها را به رعایت عدالت ، احسان و نیکوکارى امر فرموده است و چه نیکى و احسانى برتر و والاتر از اظهار محبت به فرزند؟
ابراز محبت در سیره و کلام معصومین علیهم السلام
روایتى با این مضمون در مکارم الاخلاق نقل شده است :
اءنّ رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم قبَّل الحسن و الحسین علیهماالسلام فقال الاقرعُ ابنُ حابس : انَّ لى عشرة من الاَولاد ما قَبَّلتُ واحد منهم ، فقال : ما علىَّ ان نزَع اللَّه الرحمة منک (425).
((روزى پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم دو فرزندشان امام مجتبى و سیدالشهدا علیهماالسلام را مى بوسیدند، یکى از اصحاب به نام اقرع بن حابس حضور داشت ؛ گفت : یا رسول اللَّه ! من ده فرزند دارم که هیچ یک از آنها را نبوسیده ام ؛ حضرت فرمودند: من باید چه کنم که خدا مهربانى را از دل تو برگرفته است ؟ - تو معنا و مفهوم مهربانى را نمى فهمى ! -)).
در این روایت به طور روشن به دو امر تصریح شده است :
یکى این که دوستى و محبت فرزند، امرى قلبى و فطرى است و فقدان آن ، نقصان است ؛ یعنى اگر انسانى در دل خود نسبت به فرزندش احساس محبت نکند، نقص دارد.
دوستى و محبت باید به طریقى ابراز و اظهار شود؛ زیرا ممکن است کسى به فرزندش علاقه مند باشد، اما هیچ نوع ظهور و بروزى نداشته باشد و به طور طبیعى آثارى که بر محبت به فرزند نهفته است ، بر این محبت پنهانى مترتب نخواهد بود.
انسان باید محبتش را به فرزندش اظهار کند؛ چنان که پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم چنین مى کردند.
مرحوم صاحب وسایل الشیعه ، روایتى را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که حضرت فرمودند:
اءَکثِروا مِن قُبلَةِ اءَولادِکم فانَّ لکم بکُلّ قُبلَة دَرَجَة فى الجَنَّة مَسِیرَةَ خَمسَمِائَةِ عَام (426).
((فرزندانتان را زیاد ببوسید؛ خداوند متعال به ازاى هر بوسه به فرزند یک درجه در بهشت به انسان مى دهد)).
در همان کتاب از امام صادق علیه السلام روایتى از پیامبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل شده است که حضرت فرمودند:
مَن قَبَّلَ ولده کَتَبَ اللَّه له حسنَة (427).
((کسى که فرزندش را ببوسد خداوند در نامه عمل او یک حسنه مى نویسد)).
در روایت دیگرى از امیرالمؤ منین علیه السلام آمده است :
مَن قبَّل ولدَه کان له حسنة و مَن فرَّحه ، فرَّحَهُ اللَّه یوم القیامَةِ(428).
((کسى که فرزندش را ببوسد، براى او یک حسنه به حساب آید و کسى که موجب سرور و شادمانى فرزندش شود، خداوند در روز قیامت او را شادمان خواهد کرد)).
مرحوم مجلسى در ((بحارالانوار)) نکته اى را درباره سیره رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل مى کند که :
کان النبىّ صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم اذا اءَصبَح مسَح على رؤ وس وُلدِهِ(429).
((صبح که مى شد، پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم یکى از کارهایشان این بود که دستى به سر بچه هایشان مى کشیدند)).
از حضرت رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمودند:
اءَحبّوا الصَّبیان وارحَموهم (430).
((فرزندانتان را دوست بدارید و با آنها مهربانى کنید)).
در معارف ما درباره مهربانى به فرزند توصیه شده است و از نظر علمى هم ثابت شده است ، فرزندانى که به طور کامل از مهر و محبت والدین برخوردار شده اند، یا از مهر و محبت یکى از آن دو بهره مند نبوده اند، هم در دوران کودکى و هم در بزرگسالى آنان آثار و تبعات منفى به جاى گذاشته است ؛ چون محبت یکى از نیازهاى انسان است و اگر این نیاز در فرزند تاءمین نشود فرزند احساس کمبود مى کند و این کمبود به نحوى در روح و رفتار و اعمال او، در داخل و خارج خانه اثر مى گذارد، و در بزرگسالى هم این عقده کمبود محبت به صورت هاى مختلفى نمود پیدا مى کند.
در بررسى هاى مستندى که از آمار جرایم در کشورهاى مختلف انجام شده است ، بسیارى از جرایم اجتماعى منتسب به چنین افرادى است . در میان کودکان و اطفال ، افرادى مرتکب جرایم مى شوند که پدر و مادر و یا یکى از آنها را نداشته اند و در پرورشگاه تربیت شده اند و یا اگر والدینى داشته اند، والدین در ابراز و اظهار محبت به آنها کوتاهى کرده اند. به همین دلیل است که در منابع اسلامى خود مى بینیم که در اظهار محبت به ایتام نیز توصیه اکید شده است .
روایتى را مرحوم مجلسى در ((بحارالانوار)) نقل مى کند که :
انَّ النبىَّ صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم کان یُصَلِّى یَوما فى فِئَة و الحسین علیه السلام صَغیر بالقُرب منه ، فکان النبى صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم اذا سجَد جاء الحسین فرَکب ظَهرَه ، ثمَّ حرَّک رِجلَیه و قال : حَل حَل ، فاذا اءَراد رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم اءن یَرفَعَ راءسَه ، اءخَذه فوضَعه الى جانبه فاذا سجَد عاد على ظهرِه ، و قال : حَل حَل ، فلَم یَزَل یفعلُ ذلک حتى فرَغ النبى صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم مِن صلاتهِ، فقال یهودىّ: یا محمَّد! انَّکم لَتَفعلون بالصِّبیَان شیئا ما نَفعله نحن ، فقال النبى صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم : اءمَّا لو کنتم تؤ مِنون باللَّه و رسوله ، لَرَحِمتُم الصبیان قال : فانّى اُؤ مِنُ باللَّه و برسوله ، فاءسلَمَ لمّا راءى کرمَه مع عِظَمِ قَدرِه (431).
((روزى پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم همراه با جماعتى در حال نماز بودند و امام حسین علیه السلام هم که طفلى بود، در نزدیکى حضرت نشسته بود. وقتى پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم به سجده مى رفتند، امام حسین علیه السلام بر پشت پیامبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم مى نشست و دو پاى کوچک خود را حرکت مى داد و به همان لسان خود و به تعبیر ما هِى هِى مى کرد. وقتى حضرت سجده شان تمام مى شد و مى خواستند سر از سجده بردارند، این طفل کوچک را مى گرفتند و در کنار خودشان قرار مى دادند و به سجده مى رفتند. دوباره امام حسین علیه السلام روى پشت جدشان مى نشست و همان کلمات را تکرار مى کرد و این کار تکرار شد تا نماز پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم به پایان رسید. یکى از یهودیان آن جا ایستاده بود و این منظره را تماشا مى کرد. گفت : رفتار شما با بچه هایتان برخلاف رفتار ما با آنها است . حضرت فرمودند: شما اگر به خدا و پیغمبرتان ایمان مى داشتید، نسبت به کودکانتان مهربان بودید زیرا محبت و مهربانى به فرزند دلیل بر ایمان است . سپس یهودى گفت : ایمان آوردم به خدا و رسولش و اسلام آورد به خاطر این کرمى که از پیامبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم دید با آن بزرگى مقام و منزلت ایشان )).
این بدان دلیل بود که معمولا انسان وقتى افرادى صاحب مقام را مى بیند، جاه و جلال او چشم بیننده را پر مى کند و تصویرى از او مى سازد که مثلا او نسبت به فرزند، همسر و خانواده با دیگران فرق مى کند؛ در حالى که پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم در عواطف انسانى ، یک انسان متعادل بود؛ مثل سایر انسان ها. نسبت به فرزند علاقه مند بود و شاید از نظر عاطفى در اوج بود و این چیزى بود که براى آن یهودى غیر قابل باور بود. امام صادق علیه السلام مى فرمایند:
انّ اللَّه لیرحم الرجل لشدةِ حبِّه لولده (432).
((خداوند به فرد، به خاطر شدت مهربانى او به فرزندش رحم مى کند)).
به طور کلى در معارف ما امر شده است :
وَقِّروا کِبارکم و ارحموا صغارکم (433).
((بزرگانتان را احترام و به کوچکترها مهربانى کنید)).
سخن دیگرى از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمودند:
لیس منَّا مَن لم یرحم صغیرنا و لم یوقِّر کبیرنا(434).
((از ما نیست کسى که به کودکان مهربان نباشد، و به بزرگان احترام نگذارد)).
رمز مسلمان بودن ، احترام به بزرگ ترها و مهربانى به کوچک ترها است . حال باید تصور کرد با این سفارش ها چگونه جامعه اى ساخته مى شود! جامعه اى که در آن تک تک افراد به بزرگ ترها احترام بگذارند و به کوچک ترها مهربان باشند هرگز روى ناهنجارى نخواهند دید. به طور طبیعى اگر بزرگى ، خطا کرد، چون باید به او احترام بگذارند، از خطاى او چشم پوشى مى کنند و اگر کوچک ترى اشتباه کرد، چون نباید با او مهربان باشند، از خطاى او هم چشم پوشى مى کنند. بنابراین ، جامعه اى ساخته مى شود مملو از صلح و صفا و افراد بدون هیچ گونه تنش و برخورد در کنار یکدیگر زندگى مى کنند. در سخنى از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
لِیَتَاءَسَّ صغیرکم بکبیرکم وَلیَراءَف کبیرُکُم بصغیرکم و لا تکونوا کجُفَاةِ الجاهلیَّةِ(435).
((البته باید کوچکترها تابع بزرگ ترها باشند و به آنان احترام بگذارند و بزرگ ترها هم باید به کوچک ترها راءفت و رحمت داشته باشند و مانند سنگ دلان دوران جاهلیت نباشند)).
معلوم مى شود که بى محبتى ، کم محبتى و قساوت قلب میراث دوران جاهلیت است و اولین اثر توحید این است که در دل انسان ، مهربانى و رقت قلب ایجاد مى کند.
نفس وجود مهر و محبت در انسان ، یک امر غریزى و کیمیاى مجهول القدرى است که همگان بر اساس خلقت از آن برخوردارند، ولى بسیارى از انسان ها از کارایى این گوهر ارزشمند غافلند. مهر، محبت و عاطفه ، در انسان خفته و خمود و بى حال ، انگیزه ایجاد مى کند؛ از انسان کم طاقت و بى حوصله فردى صبور و پرطاقت مى سازد.
غریزه محبت و عاطفه ، کارایى فوق العاده اى دارد و این طرفینى است ؛ یعنى هم محبوب تمایل به اظهار محبت و مهربانى دارد و هم محب براى تخلیه روانى خود، به اظهار محبت نیاز دارد.
این جاست که شرع مقدس با تقدیس اصل محبت و غریزه عاطفه و راءفت ، قدم به میدان مى نهد و به این امور باطنى موجود در انسان ، جهت مى دهد و به ترمیم و رشد و شکوفایى این غرائز مى پردازد؛ که اگر این غرائز تحت ضوابط خاص و در مسیر صحیح حرکت نکند و یا به هر دلیلى از حرکت بازبماند، ویرانى به بارمى آورد؛ درست مثل سیلابى که از دامنه کوهستان سرازیر مى شود، اگر یکسره به شوره زار بریزد، هیچ اثر مثبتى نخواهد داشت و اگر در مسیر صحیح خود حرکت نکند، روستاها و جنگل ها را منهدم مى کند. سیلاب باید در مسیر صحیحى مثل رودخانه حرکت کند تا در کنارش آبادانى و عمران ایجاد شود و درختان و نباتات رشد کنند؛ به دشت و دمن برسد و در کنارش کشت و کار صورت گیرد و باعث نابودى و انهدام نیز نگردد. مهر و محبت پدر و مادرى نیز اگر با قواعد و ضوابطى که شرع مقدس ‍ قرار داده هدایت شود، فرزندى صالح و شایسته تربیت مى شود که جامعه از او بهره مند خواهد شد؛ و اگر این محبت نباشد، علاوه بر این که فرزند احساس حقارت و کمبود مى کند، ویژگى هاى انسان تربیت شده را ندارد.
اظهار محبت نسبت به ایتام
در منابع دینى ما روایتى است که تاءکید زیادى نسبت به اظهار علاقه و محبت به فرزند کرده اند. نفس وجود چنین غریزه اى ، غیر قابل انکار است و اگر کسى واقعا فاقد حب فرزند باشد، نقصانى در آفرینش و خلقت او وجود دارد.
بنابراین ، اصل وجود این غریزه ، غیرقابل انکار است و فرزند به اظهار محبت و ملاطفت نیاز دارد. در شرع انور تاءکید فراوانى بر نیکى و مهربانى نسبت به فرزندان ایتام ، کسانى که پدر و مادر یا هر دو را از دست داده اند، شده است . از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمودند:
مَن مَسَحَ رَاءس یتیم کانت له بکُلّ شَعرَة مرَّت علیها یده حسنات (436).
((اگر کسى دستى بر سر یتیمى بکشد خداوند به عدد هر تار مویى که از زیر دست این انسان مى گذرد براى او حسناتى ثبت مى کند)).
واقعا اگر در این نکات ، دقت شود مشخص مى شود که انسان با این عملش ، نیاز و احتیاج طبیعى و غریزى انسان دیگرى را برآورده و تامین کرده است و در حقّ او پدرى یا مادرى کرده است . در سخن دیگرى از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمودند:
خیر بیوتکم بیت فیه یتیم یُحسَنُ الیه و شرُّ بیوتکم بیت یُسَاءُ الیه (437).
((بهترین خانه از خانه هاى شما، خانه اى است که در آن یتیمى باشد که به او نیکى ، مهربانى و محبت مى شود و بدترین خانه ها، خانه اى است که در آن به یتیمى ستم شود)).
در سخن دیگرى از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم روایت شده است که فرمودند:
اءَنا و کافل الیتیم کَهَاتَینِ فى الجَنَّةِ(438).
((من و کسى که متکفل اداره امر یتیم است - کسى که امور او را به عهده گرفته ، او را تربیت کرده و نسبت به او احسان مى کند - مانند این دو انگشت کنار یکدیگر در بهشت قرار خواهیم گرفت )).
اساسا سنت اولیاى دین و بزرگان ما چنین بوده است . نقل شده است هنگامى که خبر شهادت جعفر بن ابى طالب علیه السلام در جنگ موته به پیامبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم رسید:
اءَتى رسول اللَّه اءسماء، فقال لها: اخرجى لى ولد جعفر، فاءخرجوا الیه ، فضمَّهم الیه و شَمَّهم (439).
((حضرت به خانه جعفر آمدند و به اسماء همسر جعفر فرمودند: فرزندان جعفر را نزد من بیاور. فرزندان جعفر را آورد. حضرت آنها را به سینه مى چسبانیدند و آنها را نوازش مى کردند)).
عبداللَّه جعفر فرزند آن شهید که بعدها به افتخار دامادى امیرالمؤ منین علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام نائل شد، نقل مى کند که من خوب به خاطر دارم روزى را که پیغمبر صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم به خانه ما آمدند و خبر شهادت پدرم را دادند و دست محبت به سر من و برادرم کشیدند. این از آثار مثبت و تربیتى این عمل است که خاطرات در ذهن یک یتیم مثل عبداللَّه باقى مى ماند.
روایت عجیبى نقل شده است که نفس تسلیت گفتن را به کسى که مصیبتى دیده توجیه مى کند:
و ان کان المعزى یتیما فامسح یدیک على راءسه (440).
((اگر عزادار، یتیم است به هنگام تسلیت گفتن ، دست بر سر او بکشید)).
در روایتى دیگر نقل شده است که فرمودند:
یُقعِدُهُ على خِوَانِهِ و یمسح راءسَهُ یَلِینُ قلبه (441).
((کسى که یتیمى را بر سر سفره خود بنشاند و دست ملاطفت بر سر او بکشد، دل او مهربان مى شود)).
صرف نظر از این آثار اخروى ، آثار وضعى دنیوى هم دارد. در روایات و توصیه ها هیچ قیدى براى اظهار محبت ذکر نشده است که یتیم ، فقیر باشد یا غنى ، پدر و مادرش که از دنیا رفته اند متمکن بوده اند یا نبوده اند. یا حتى قید نشده است که حتما به آنها کمک مالى شود.
انسان ها در آفرینش مختلفند؛ بعضى ها خیلى رقیق القلبند و برخى بسیار قسى القلب . بعضى قلبشان رقیق نیست و در مواجهه با مسائل عاطفى و احساسى ، تاثیرپذیر نیستند، ولى دوست دارند که این گونه باشند. حضرت مى فرمایند اگر مى خواهى قلبت رقیق شود، بر سفره ات یتیمان را مهمان کن و دست ملاطفت بر سر آنها بکش . در توصیه هاى مولاى متقیان امیرمؤ منان علیه السلام آمده است که فرموده اند:
اءدّب الیتیم بما تؤ دب منه وَلَدَکَ(442).
((همانگونه که با فرزندانت رفتار مى کنى ، نسبت به تادیب و رسیدگى به وضع ایتام هم سعى و اهتمام داشته باش )).
حتى در سخنى از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم نقل شده است که مى فرمایند:
مَن عَالَ یتیما حتّى یَستَغنى اءَوجَبَ اللَّه عزَّ و جَلَّ له بذلک الجَنَّة (443).
((اگر کسى یتیمى را در عائله خود نگه دارد و تا زمانى که بى نیاز شود متکفل امر او شود، خداوند بهشت را بر او واجب مى کند)).
در حدیث دیگر مى فرمایند:
مَن کَفَلَ یتیما بین المسلمین فاءَدخَلَهُ الى طعامِهِ و شرابِهِ اءَدخَلَهُ اللَّه الجنَّةَ البَتَّةَ الا اءَن یَعمَلَ ذَنبا لا یُغفَرُ(444).
((کسى که متکفل امر یتیمى از مسلمان ها شود و او را بر سر سفره غذاى خود بنشاند، خدا بهشت را براى او تضمین مى کند؛ مگر این که گناهانى مرتکب شود که غیرقابل بخشش باشد)).
امام سجاد علیه السلام به عنوان تمهید و زمینه سازى در ضرورت اهتمام به تربیت فرزند، دو نکته را مطرح فرمودند که یکى از آن دو نکته این بود که مى فرمایند:
فَتَعلم انَّهُ منک .
((بدان که فرزند از تو است )).
در حقیقت به جنبه عاطفى و علقه معنوى میان والدین و فرزند اشاره مى فرمایند و با تحریک عواطف پدر و فرزندى یا مادر و فرزندى ، ضرورت رسیدگى به مساله را یادآور مى شوند.
از مولا امیرالمؤ منین علیه السلام در توصیه هایى که به فرزند بزرگوارشان امام مجتبى علیه السلام دارند بعد از این تعبیر که ((فرزند، آیینه تمام نماى پدر و مادر است )) آمده است :
و وجدتک بعضى بل وجدتک کُلِّى (445).
((تو را دیدم که پاره تنم هستى ، بلکه همه جان و تن منى )).
در بعضى از روایات هم آمده است که رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم راجع به فاطمه زهرا علیهاالسلام مى فرمایند:
ان فاطمه بضعَة منِّى (446).
((فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است )).
با توجه به این علقه میان والدین و فرزند و آن اهتمام عاطفى که میان آنها وجود دارد، ضرورت دارد که آنها در تربیت فرزند هیچ قصور و تقصیرى رواندارند.
تمهید دیگرى که در کلام امام علیه السلام ذکر شده بود، توجه به حیثیت اجتماعى و اعتبار دنیوى است . امام علیه السلام مى فرمایند:
مضاف الیک فى عاجل الدُّنیا بخیره و شرِّه .
((فرزند؛ چه خوب و چه بد، به تو وابسته است و به تو خوانده مى شود)).
ممکن است در بعضى افراد غریزه حب اولاد ضعیف باشد و از طریق تحریک عواطف پدر و فرزندى نتوان در آنها براى تربیت فرزند انگیزه ایجاد کرد، اما حب نفس و علاقه به ذات ، چیزى نیست که انسان نسبت به آن بى تفاوت و یا کم تفاوت باشد.
هر انسانى نسبت به حیثیت و اعتبار اجتماعى خود حساس است و تلاش مى کند که آبروى خود را حفظ کرده یا بالا ببرد و با همه عواملى که به نحوى ، موجب نقصان مرتبه او مى شوند، مبارزه مى کند. پدر یا مادر چون به هیچ وجه نمى توانند وابستگى فرزند را به خود انکار کنند، ملزم هستند نسبت به سرنوشت فرزند بى تفاوت نباشند؛ چون این پدر و یا مادر لااقل خود را دوست دارند و به سرنوشت خود در اجتماع حساسند و به آن مى اندیشند، بنابراین ، به این دلیل هم که شده ، به تربیت فرزند همت مى گمارند؛ یعنى اگر آبرو و حیثیت خود را مى خواهند باید نسبت به تربیت فرزند حساس باشند.
نتیجه کوتاهى پدر و مادر در تربیت فرزند، این مى شود که وى از نظر آداب و معاشرت عنصر نامطلوبى شود و نتواند روابط خود را به طور صحیح با اجتماع تنظیم کند. در نتیجه مرتکب خلاف مى شود و این خلاف کارى هاى او وسایل بدنامى والدین را فراهم مى کند. شاهد بر این مطلب ، مضامینى است که از معصومین علیهم السلام به دست ما رسیده است :
لعن اللَّه والدین حَمَلا وَلدَهُمَا على عُقُوقِهِمَا(447).
((والدینى که موجب قطع رابطه پدر و فرزندى و مادر و فرزندى مى شوند، ملعونند)).
یعنى وظیفه ، یک طرفه نیست بلکه اقدام به انجام وظیفه در آغاز متوجه والدین است . پدر و مادرند که با انجام وظایف خود فرزندى صالح ، کامل ، تربیت شده و کارآزموده را به جامعه تحویل مى دهند. فرزندى ، با این خصوصیات مى تواند اسباب خوش نامى ، سرافرازى و افتخار آنها را در اجتماع فراهم کند؛ و باز هم پدر و مادرند که با کوتاهى ، سستى و تقصیر در انجام وظیفه ، عنصرى بى ادب و بى تربیت را به جامعه عرضه مى کنند که در آغاز به خود آنها جسارت مى کند و حریم والدین را نگاه نمى دارد و بعد هم که قدم به جامعه گذاشت ، براى ایشان سرافکندگى و ضعف به ارمغان مى آورد.
معیار و ملاک قضاوت نهایى و عمومى در اجتماع ، زحمات والدین است ؛ که اگر فرزندى واجد صفات انسانى بود، همه براى پدر و مادرش از خداوند طلب رحمت و مغفرت مى کنند؛ و اگر فاقد آن آداب بود، برعکس خواهد بود. بنابراین امام سجاد علیه السلام به این امر توجه خاص فرموده و در بیانشان مى فرمایند:
بخواهى و نخواهى او به تو وابسته است ، و پیوند پدر و فرزندى قابل بریدن نیست . از آن جا که تو به سرنوشت خود علاقه مندى ، باید نسبت به سرنوشت فرزندانت حساس باشى .
در تعبیر دیگرى از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند:
رَحِمَ اللَّه والدا اءَعانَ وَلَدَهُ على البرِّ(448).
((خداوند رحمت کند پدرى را که فرزندش را با آداب صحیح و نیکو، تربیت کرده و او را در مسیر خوبى و نیکى کمک کار باشد)).
فرزند؛ نعمت و هدیه الهى
تمهید و مقدمه دوم در کلام امام سجاد علیه السلام هم براى زمینه سازى و توجه دادن پدر و مادر، به سرنوشت فرزند و تربیت او، ناظر به این نکته مهم است که مى فرماید: انَّک مسؤ ول که این مطلب براى معتقدین به نظام پاسخگویى و بازخواست همه انسان ها در سراى دیگرى اشاره دارد؛ یعنى صرف نظر از جنبه عاطفى و علاقه انسان به سرنوشت خود که سرنوشت فرزند هم به آن گره خورده است ، انسان هایى هستند که به این جهات خیلى اهمیت نمى دهند؛ اما متعبدند و به امور اخروى بیشتر توجه دارند. بنابراین ، امام علیه السلام مى فرمایند که در عالم آخرت درباره امر تربیت و کیفیت رشد فرزند مورد سوال واقع خواهى شد؛ چون فرزند به منزله نعمت و هدیه الهى است و انسان باید درباره همه نعمت هایى که از آن متنعم بوده است ، پاسخگو باشد.
در روایتى از رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم آمده است که فرمودند:
اءکرموا اءولادکم و اءحسنوا آدابهم یغفر لکم (449).
((فرزندانتان را گرامى بدارید و آنها را نیکو تربیت کنید تا آمرزیده شوید)).
این نکته در بیان امام سجاد علیه السلام آمده که اگر مى خواهى در آخرت فارغ البال و سبک بار باشى ، بدان که یکى از امورى که در قیامت از آن سوال خواهد شد، اهتمام به تربیت فرزندان است که اگر پاسخ مناسبى داشته باشى ، به وظیفه ات مثل سایر وظایف عمل کرده اى و آن جا نجات خواهى یافت .
خلاصه بحث این است که : اولا، به حکم عواطف انسانى ، اهمیت دادن به سرنوشت فرزند واجب است و انسان باید توجه داشته باشد که اگر علاقه به فرزند دارد و به او عشق مى ورزد باید در تربیت او اهتمام کند؛ طورى که در آینده ، موجود منفى و ناموفقى نباشد، بلکه بتواند حداقل معیشت خود را با آبرو فراهم کند.
ثانیا، اگر نسبت به فرزند، مهر و علقه پدر و فرزندى یا مادر و فرزندى ضعیف است ، از آن جا که هر انسانى به خود و سرنوشت خود علاقه دارد، آثار منفى بى توجهى و بى اعتنایى به فرزند و تربیت او در قدم اول دامن گیر والدین است و ضررش در این دنیا متوجه پدر و مادر است .
در ادامه حضرت علیه السلام مى فرمایند:
و انَّکَ مسؤ ول عمَّا وُلِّیتَهُ مِن حُسنِ الاَدَب والدَّلالَةِ الى ربِّه والمعونَةِ له على طاعتِهِ.
در این عبارت ، امام به سه نکته اشاره مى فرمایند:
اول این که چون بر فرزندت ولایت دارى و خدا تو را ولى او قرار داده است ، باید او را صحیح تربیت کنى و آداب نیک را به او بیاموزى .
دوم این که او را به خدایش رهنمون سازى .
و سوم این که او را در اطاعت الهى کمک کنى .
در توضیح این مطلب باید گفت که چون اسلام ، یک مکتب جامع اعتقادى و اخلاقى است ، الزاما هم عهده دار معرفى شیوه ها و روش هاى تربیتى است و هم آداب نیک و راه و رسم آموزش آنها را بیان مى کند

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان