کدام نماز مردود است؟

منابع مقاله: کتاب  : عرفان اسلامى جلد پنجم  نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان   چه بسیار مردمى که عمرى به خود زحمت مى دهند و به اجراى برخى از احکام خدا قیام مى کنند، ولى زحمات آنان به فرموده قرآن مجید [هَباءً مَنْثُوراً] «۱» مى گردد

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد پنجم 

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

چه بسیار مردمى که عمرى به خود زحمت مى دهند و به اجراى برخى از احکام خدا قیام مى کنند، ولى زحمات آنان به فرموده قرآن مجید [هَباءً مَنْثُوراً] «1» مى گردد.

اینان کسانى هستند که یا از ایمان برخوردار نیستند مانند منافقین، یا اهل هر نوع گناه و معصیت اند مانند فاسقین، یا شرایط صحت و قبولى عمل را رعایت نمى کنند مانند مردمى که به احکام الهى اهمیت نمى دهند.

قرآن مجید در سوره ماعون مى فرماید:

[فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ* الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ* الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ* وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ ] «2».

پس واى بر نمازگزاران* که از نمازشان غافل و نسبت به آن سهل انگارند.*

همانان که همواره ریا مى کنند* و از [دادن ] وسایل و ابزار ضرورى زندگى [و زکات، هدیه و صدقه به نیازمندان ] دریغ مى ورزند.

بدون شک منافقان و فاسقان و آنان که شرایط صحت و قبولى نماز را رعایت نمى کنند از مصادیق بارز آیات سوره ماعون هستند.

نماز را هر کسى فراخور قدرت و استعدادش، باید با صورت و سیرت کامل به محضر حضرت حق ببرد ورنه از طرف معبود عالم مردود است.

امام صادق علیه السلام مى فرماید:

وقتى بنده نماز را به وقت خودش به جاى آورد و بر شرایط و حقیقت آن محافظت نماید، به صورت نورى پاکیزه به مقام قرب حرکت مى کند و به صاحبش مى گوید: مرا حفظ کردى، خداوند تو را حفظ کند.

و اگر نماز را به وقتش نخواند و بر آن و شرایطش محافظت ننماید، به صورت سیاه و تاریکى به او برمى گردد و مى گوید: مرا ضایع کردى، خداوند ضایعت کند «3».

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند:

دو نفر از افراد امت من براى نماز به پا مى خیزند و رکوع و سجود نماز هر دو یکى است، ولى بین دو نماز آنان فاصله هم چون بین آسمان و زمین است، آن گاه اشاره به مسئله خشوع شد «4».

در قسمتى از یک روایت قدسى آمده:

وَرُبَّما صَلَّى الْعَبْدُ فَاضْرِبُ بِها وَجْهَهُ وَاحْجُبُ عَنّى صَوْتَهُ اتَدْرى مَنْ ذلِکَ؟

یا داوُدَ ذاکَ الَّذى یَکْثُرُ الْالْتِفاتَ الى حَرَمِ الْمُؤمِنینَ بِعَیْنِ الْفِسقِ وَذاکَ الَّذى یُحَدِّثُ نَفْسَهُ انْ لَوْ وُلّىَ امْراً لَضَرَبَ فیهِ الرِّقابَ ظُلْماً «5»:

چه بسا عبدى که نماز مى خواند و من آن نماز را به صورتش مى زنم و بین خود و صدایش حجاب قرار مى دهم، مى دانى چنین عبدى کیست؟

اى داود! آن نمازگزار کسى است که به ناموس مردم مؤمن زیاد با دیده گناه نظر مى کند و به خودش مى گوید: اگر صاحب قدرتى شدم گردن مردم را مى زنم آن هم به ستم!!

یا مُوسى لااقْبَلُ الصَّلاة الّا مِمَّنْ تَواضَعَ لِعَظَمَتى وَالْزَمَ قَلْبَهُ خَوْفى وَقَطَعَ نَهارَهُ بِذِکْرى وَلَمْ یَبُتْ مُصِرّاً عَلَى الْخَطیئَةِ وَعَرِفَ حَقَّ اوْلیائى وَاحِبَّائى «6»:

اى موسى! نماز قبول نمى کنم مگر از کسى که براى عظمت من فروتنى کند و دلش ملازم با خوف من باشد و روزش به یاد من تمام شود و شب را در حال اصرار بر گناه صبح نکند و عارف به حق اولیا و عاشقان من باشد.

مى توان گفت که نماز مردمى که حقوق خدا و انبیا و امامان و اولیا را پایمال مى کنند، قبول است؟

مى توان گفت که نماز اهل فسق و فجور و غرق شدگان در دریاى معصیت و گناه نماز است؟

تا پیوند ایمانى و اتصال اسلامى انسان به پروردگار عزیز عالم و شؤون حضرت حق محکم نباشد، تا انسان در تمام شؤون حیات تقوا و خویشتن دارى از گناه را مراعات ننماید، تا آدمى عملا به شرایط صحت و قبولى نماز توجه نکند، نماز او قابل قبول حضرت حق نخواهد بود!!

 

نماز در حال کسالت

امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید:

هیچ کدام از شما با حالت کسالت یا خواب آلودگى یا با افکارى که او را به خود مشغول مى سازد، به نماز نایستد؛ زیرا او در پیشگاه پروردگار مى باشد و جز این نیست که بهره و نصیب عبد از نمازش به همان اندازه است که از روى قلب توجه به خدا داشته و نیز آن حضرت از رسول اسلام نقل مى کند که:

دو رکعت نماز مختصر ولى با تفکر و در حال یقین بهتر است از یک شب زنده دارى «7»!

وضو یا غسل، یا تیمم را مطابق با احکام اسلام به جاى آرید، آن گاه در مکان مباح یا بهتر از آن در مسجد جاى بگیرید، سپس اول وقت را مراعات کنید، آن گاه با تمام هستى یعنى با عقل و روح و قلب و نفس و بدن به طرف قبله بایستید، سپس دل و جان را همان جا و براى همیشه از رذایل اخلاقى از قبیل ریا، حسد، بخل، حقد، کینه، عجب، نفاق و ... پاک کنید و مواظب باشید که شکم و شهوت و لباستان آلوده به حرام نباشد؛ آن گاه تمام حواس خود را در نیت خالص متمرکز کرده با قرائت صحیح تکبیرةالاحرام گفته و با عربى صحیح و حال الهى مسیر نماز را حرکت کرده و با غم و غصه به خاطر پایان گرفتن نماز، سلام نماز را ادا نموده از نماز خارج شوید و تصمیم قاطع شما بر این باشد که تا رسیدن به نماز دیگر از هر گناهى دورى جویید، آن وقت به طور حتم امیدوار به قبولى چنین نمازى باشید.

 

خشوع در نماز

امام خمینى رحمه الله در باب خشوع بیانى دارند که:

حقیقت خشوع عبارت است از خضوع تمام ممزوج با حب یا خوف و تفصیل این اجمال آن است که قلوب اهل سلوک به حسب جبلت و فطرت مختلف است، پاره اى قلوب عشقى و از مظاهر جمالند و به حسب فطرت متوجه به جمال محبوب هستند و چون در سلوک ادراک ظل جمیل یا مشاهده اصل جمال کنند، عظمت مختفیه در سر جمال، آن ها را محو کند و از خود بیخود نماید؛ چون در هر جمالى جلالى مختفى و در هر جلالى جمالى مستور است، چنانچه ممکن است اشاره به این معنى داشته باشد گفتار حضرت مولى العارفین و امیرالمؤمنین و السالکین صلوات اللّه علیه وعلى آله اجمعین آنجا که مى فرماید:

هُوَ الَّذى اشْتَدَّتْ نِقْمَتُهُ عَلى اعْدائِهِ فى سِعَةِ رَحْمَتِهِ واتَّسَعَتْ رَحْمَتُهُ لِأوْلِیائِهِ فى شِدَّةِ نِقْمَتِهِ «8».

اوست خدایى که عذابش در عین وسعت رحمت بر دشمنانش شدید است و رحمتش در عین سختى عذابش بر عاشقانش گسترده است.

پس هیبت و عظمت و سطوت جمال آن ها را فرو گیرد و حالت خشوع در مقابل جمال محبوب براى آن ها دست دهد.

و این حالت در اوایل امر موجب تزلزل قلب و اضطراب شود و پس از تمکین، حالت انس رخ دهد و وحشت و اضطرابِ حاصل از عظمت و سطوت مبدل به انس و سکینه شود و حالت طمأنینه دست دهد، چنانچه حالت قلب خلیل الرحمان چنین بوده.

و پاره اى از قلوب، خوفى و از مظاهر جلالند، آن ها همیشه ادراک عظمت و کبریا و جلال کنند و خشوع آن ها خوفى باشد و تجلیات اسماى قهریه و جلالیه بر قلوب آن ها شود، چنانچه حضرت یحیى علیه السلام چنین بوده؛ پس خشوع گاهى ممزوج با حب است و گاهى ممزوج با خوف و وحشت است گرچه در هر حبى وحشتى و در هر خوفى حبى است.

(مراتب خشوع)

و مراتب خشوع به حسب مراتب ادراک عظمت و جلال و حسن و جمال است و چون امثال ما با این حالات پستى که داریم از نور مشاهدات محرومیم، ناچار باید در صدد تحصیل خشوع از طریق علم یا ایمان برآییم:

[قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ] «9».

بى تردید مؤمنان رستگار شدند.* آنان که در نمازشان [به ظاهر] فروتن [و به باطن با حضور قلب ] اند.

خشوع در نماز را از حدود و علائم ایمان قرار داده، پس هر کس در نماز خاشع نباشد به حسب فرموده ذات مقدس حق از زمره اهل ایمان خارج است و نمازهاى ما که پیچیده به خشوع نیست از نقص ایمان یا فقدان آن است و چون اعتقاد و علم غیر از ایمان است؛ لذا این علمى که به حق و اسما و صفات او و سایر معارف الهیه در ما پیدا مى شود غیر از ایمان است.

شیطان به شهادت ذات اقدس حق علم به مبدأ و معاد دارد و مع ذلک کافر است.

 [خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ] «10».

مرا از آتش پدید آورده اى و او را از گِل آفریدى.

[أَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ] «11».

گفت: مرا تا روزى که [مردگان ] برانگیخته شوند، مهلت ده.

گوید: پس طبق این آیه معاد را معتقد است، علم به کتب و رسل و ملائکه دارد با این وصف خداوند او را کافر خطاب کرده و از زمره مؤمنان خارج نموده است!!

پس اهل علم و ایمان از هم ممتازند، هر اهل علم اهل ایمان نیست؛ پس باید پس از سلوک علمى، خود را در سلک مؤمنان داخل کرده و عظمت و جلال و بها و جمال حق- جلت عظمته- را به قلب رساند، تا قلب خاشع شود، ورنه مجرد علم خشوع نمى آورد، چنانچه در خود مى بینید که با اعتقاد به مبدأ و معاد و اعتقاد به عظمت و جلال حق، قلب شما خاشع نیست!

بالجمله سالک طریق آخرت مخصوصاً با قدم معراج صلاتى، لازم است قلب خود را با نور علم و ایمان خاشع کند و این رقیقه الهى و بارقه رحمانیه را در قلب هر اندازه ممکن است متمکن نماید، بلکه بتواند در تمام نمازهایش و در سراسر هر نماز این حالت را حفظ نماید.

حالت تمکّن و استقرار در اول امر گرچه براى امثال ما قدرى دشوار و مشکل است، ولى با مقدارى ممارست و ارتیاض قلب امرى ممکن است.

عزیزم! تحصیل کمال و زاد آخرت، طلب و جدیت مى خواهد و هر چه مطلوب بزرگ تر باشد، جدّیت در راه آن سزاوارتر است، البته معراج قرب الهى و تقرب جوار رب العزة با این حال سستى و فطور و سهل انگارى دست ندهد، مردانه باید قیام کرد تا به مطلوب رسید.

این فقیر دل غمین با حالت عجز و انکسار در پیشگاه رب العزة به مناجات برآمده و از حضرتش چنین مسئلت کرده ام:

اى محرم قلب راز داران

 

امید دل نیاز داران

اى گرمى روح پاک بازان

 

مشتاق رخ تو عشق بازان

اى یار و رفیق مستمندان

 

محبوب قلوب دردمندان

بر گم شدگان تو ره گشایى

 

بر این دل تار من ضیایى

خالى زعمل ببین دو دستم

 

از قید گنه دلم نرستم

یا رب چه کند ضعیف خسته

 

این عبد ذلیل دل شکسته

برگو به کجا برد غم دل

 

رحم ار نکنى بر او چه حاصل

افتاده بار ذلتم من

 

غرق گنه مذلتم من

کس نیست چو من دچار عصیان

 

محتاج و گدا به لطف و غفران

بنواز که بنده اى فقیرم

 

بر دامن لطف مستجیرم

غرق است به ننگ و عار نامم

 

تلخ است زدورى تو کامم

اى غوث و غیاث ره نشینان

 

اى نور و صفاى دل غمینان

از من تو ببخش هر گناهى

 

اى رب غفور یا الهى

مسکین تو و فقیر کویم

 

از جرم و گناه زشت رویم

     

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- فرقان (25): 23.

(2)- ماعون (107): 4- 7.

(3)- بحار الأنوار: 80/ 9، باب 6، حدیث 2.

(4)-/ عوالى اللآلى: 1/ 322، حدیث 57؛ جامع احادیث الشیعة: 5/ 230، حدیث 7625؛ بحار الأنوار: 81/ 249، باب 16، حدیث 41.

(5)- عدة الداعى: 38، الباب الأول فى الحث على الدعاء؛ بحار الأنوار: 81/ 257، باب 16، حدیث 55.

(6)- کلمة اللّه: 97، به نقل از الأمالى، شیخ صدوق.

(7)- مستدرک الوسائل: 3/ 87، باب 29، حدیث 3084.

(8)- نهج البلاغة: خطبة 89؛ بحار الأنوار: 4/ 130، باب 4، حدیث 38.

(9)- مؤمنون (23): 1- 2.

(10)- اعراف (7): 12.

(11)- اعراف (7): 14.

 



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان