جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی -اسطوره ای از واقعه ی عاشورا

پژوهش حاضر به مطالعه ،بررسی و جریان شناسی تاریخی یکی از مهم ترین و مشهورترین قرائت ها و برداشت ها از واقعه ی عاشورا ،یعنی قرائت حماسی -اسطوره ای از عصر صفویه تا مشروطه (با تأکید بر مقاتل )می پردازد

جریان شناسی تاریخی رویکرد و قرائت حماسی -اسطوره ای از واقعه ی عاشورا

(از صفویه تا مشروطه )


چکیده
 

پژوهش حاضر به مطالعه ،بررسی و جریان شناسی تاریخی یکی از مهم ترین و مشهورترین قرائت ها و برداشت ها از واقعه ی عاشورا ،یعنی قرائت حماسی -اسطوره ای از عصر صفویه تا مشروطه (با تأکید بر مقاتل )می پردازد .بر این اساس ،پس از بیان چیستی دو واژه ی حماسه و اسطوره و رابطه و نسبت میان آن دو ،به تبیین و پیشینه ی این رویکرد و قرائت پرداخته شده است .در ادامه ،جریان شناسی تاریخی این رویکرد ،یعنی تبیین و تحلیل شاخص ها و ویژگی ها و زمینه ها و عوامل پیدایش و ترویج قرائت یاد شده ،مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته است .
کلید واژه ها :امام حسین علیه السلام ،عاشورا ،قرائت حماسی -اسطوره ای ،صفویه و قاجار .

مقدمه
 

یکی از ابعاد انکارناپذیرقیام عاشورا ،بعد حماسی این واقعه و سیره این واقعه و سیره و رفتار شجاعانه و دلیرانه ی امام حسین علیه السلام و یارانش در سیر قیام و به ویژه در روز عاشوراست .اگر چه در این باره اخبار و گزارش های معتبر کهن بسیاری وجود دارد ،اما بسیاری از مورخان و مقتل نگاران دوران صفویه و قاجار ،با ارائه گزارش های غیر معتبر و نادرست بسیار و تشبیه و پیوند زدن این واقعه به داستان های قهرمانان ملی و افسانه ای در آثار ادبی -تاریخی و مذهبی همانند :شاهنامه هاو مختارنامه ها و حمزه نامه ها ،تفسیر و برداشت حماسی -اسطوره ای خاصی از بعد حماسی این واقعه ارائه کرده اند که پیش از پرداختن به تبیین این قرائت و مسائل دیگر مربوط به آن ،مناسب است تعریفی از دو واژه ی «حماسه »و «اسطوره »و رابطه ی میان آن دو ارائه شود .

چیستی اسطوره و حماسه و نسبت میان آن دو
 

«حماسه »از ،ماده ی «حمس »،واژه ای است تازی و به معنای دلاوری ،دلیری ،شجاعت و شدت و صلابت در امر دین و جنگ (1).«اسطوره »نیز واژه ای تازی و از ماده ی «سطر »به معنای نوشتن است ،(2)اما در فرهنگ های فارسی این واژه به سه معنای سخن پریشان و بیهوده ،سخن باطل و افسانه معنا شده است .(3)
اما تعریف اصطلاحی اسطوره ،مبتنی بر دیدگاه اسطوره شناس و اسطوره پژوه است ،چرا که مکاتب گوناگون بر اساس اصول و موازین مورد پذیرش خود ،تعاریف گوناگون از این واژه ارائه کرده اند.بنابراین ،ارائه کرده اند .بنابراین ،ارائه تعریفی دقیق و نسبتاً فراگیر از آن ،بحثی پیچیده و طولانی و خارج از موضوع این نوشتار را می طلبد . البته در اینجا برای تعریفی ساده و روشن از اسطوره ،اجمالاً می توان گفت که از این واژه دو تعریف متضاد شده است:
1.تعریف اسطوره شناسان که در اسطوره معنایی «رمزی »یافته و آن را الگویی نیکو که منشأ فوق انسانی دارد و هم چون سنتی مقدس که از گذشتگان به بازماندگان می رسد ؛از این رو پیروی از آن لازم است .(4)توضیح بیشتر در این باره آنکه اسطوره بر اساس این تعریف ،با تاریخ ،بیگانه و حتی ضد آن است ،چون زمان اسطوره ،زمان سرمدی یا زمان بی زمان است و این ویژگی ذاتی اسطوره است که به آن «بازگشت جاودانه »گویند .چون اسطوره ،نمودار الگو و سرمشق یا عین ثابت است ،از این رو باید بی وقفه تکرار شود .(5)
2.تعریفی متداول از عصر یونان باستان تا عصر حاضر که اسطوره را امری «بی معنا »و داستانی موهوم تلقی کرده اند .(6)
اما اینکه حماسه و اسطوره چه ارتباطی و نسبتی با هم دارند ،از دیدگاه برخی محققان و اسطوره شناسان ،حماسه ،زاده ی اسطوره است ؛ حماسه ی راستین و بنیادین ،تنها از دل اسطوره بیرون می آید .از این رو حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردمانی پدید می آید که تاریخی کهن و اسطوره ای دیرین دارند .(7)
نکته ی دیگر ،رابطه میان افسانه و اسطوره است .اسطوره در فارسی گاهی با افسانه یکی دانسته شده است ،در حالیکه اکنون این دو واژه به یک معنا نیستند .افسانه ،داستان ها و حکایت های مردمی است که بر سر زبان ها روان است ،اما هنوز به گونه ای پیکره ی فرهنگی و سازمان و سامان اندیشه ای که اسطوره نامیده می شود ،نیافته است .به دیگر سخن ،افسانه ها ،داستان هایی پراکنده و بی سامان هستند که می توانند مایه ها و بنیادهایی ساختاری شمرده شوند که سرانجام اسطوره از آن پدید خواهد آمد .به تعبیر سوم ،افسانه ها ،پاره هایی گسسته و مایه های خام از گونه ای جهان شناسی راز آمیز و باستانی می توانند بود که آن را اسطوره می نامیم ،چنان که از سوی دیگر ،افسانه ها می توانند پاره ها و بخشش هایی
از اسطوره ای کهن باشند که کارایی و ارزش خود را چونان پیکره ای زنده و فرهنگی از دست داده است .(8)

تبیین قرائت
 

براساس روایت و برداشت حماسی از تاریخ عاشورا ،هر چند امام حسین علیه السلام و یارانش در روز عاشورا از نظر کمیت و عده در برابر سپاه چند هزار نفری عمر سعد اندک بودند ،اما چون ایمان و باور الهی بسیار بالایی داشتند و از روحیه و انگیزه ی نبرد بسیارخوبی بهره مند بودند ،با شجاعت و دلیری خاصی به میدان نبرد پا گذاشته و جنگیدند تا جایی که هر کدام از آنان برابر با چندین تن از سپاه یزید ،توانایی مبارزه و جنگاوری داشتند .به تعبیر دیگر ،نقش آفرینان تاریخ عاشورا و در رأس آنان امام حسین علیه السلام ،انسان های فوق العاده و استثنایی بودند و حادثه ای را که آفریدند ،حادثه ای بی نظیر-یا لااقل کم نظیر-درتاریخ اسلام بوده است .آنان قدرت و توانمندی جسمی ویژه ای داشته و هر یک از آنان هنگام مبارزه و نبرد ،از خود شجاعت ها و دلیری های فوق العاده نشان دادند .
اما در دوران صفویه تا مشروطه ،به سبب زمینه ها و عواملی ،این بعد از واقعه ی عاشورا ،با رویکرد حماسی -اسطوره ای ،روایت شده و شاخص ها و ویژگی های خاصی برای آن یاد شده است .برای نمونه ،وقتی بسیاری از مورخان و مقتل نویسان این دوره خواسته اند شجاعت ،توان و قدرت جنگاوری امام علیه السلام و یارانش را تبیین و ترسیم کنند ،با استناد به برخی از گزارش های غیرمعتبر،کشته های سپاه عمر سعد را به دست هریک از یاران حضرت ،ده ها ،صدها و حتی هزاران تن نوشته اند ! یا شیوه ی مبارزه ی امام علیه السلام و یارانش و کشتن سپاه دشمن را افسانه ای گزارش کرده اند . ازاین رو هر چند نقش آفرینی
آنان در مدت و زمان معینی بوده ،اما به اقتضای تعریف نخست اسطوره ،به سبب فرازمان و فرامکان بودن این حادثه ،کار سترگ آنان در تاریخ ماندگار شده و محدود به عصر خویش نگردیده و با درنوردیدن زمان ،برای نسل های آینده در هر برهه و عصری ،الگو شده است .

پیشینه ی این قرائت
 

اگر چه گزارش های معتبر بسیاری درباره ی شجاعت و دلاوری امام حسین علیه السلام و یارانش (ازجمله :احتجاجات و سخنان حماسی و عزت مدار امام حسین علیه السلام و برخی از یارانش در سیر نهضت و نیز رجزهای حماسی و تشجیع کننده و مبارزه و نبرد جوانمردانه و شجاعانه ی آنان در روز عاشورا )زمینه ی مناسبی برای برداشت و قرائت حماسی شده است ،اما نمی توان هیچ مأخذ و سند مشخصی درباره ی آغاز برداشت و رویکرد رسوم و جا افتاده از مفهوم شجاعت و حماسه که در عصر صفوی و قاجار در میان ایرانیان رواج داشته ،ارائه کرد .به نظر می رسد از زمانی که ادبیات شاهنامه ای و نقالی که مبتنی بر روایت حماسی -اسطوره ای از جنگاوری قهرمانان ملی و افراد اسطوره ای در تاریخ ایران بوده است ،در فرهنگ اجتماعی ایرانیان رسوخ کرد و با زندگی فردی و اجتماعی آنان عجین شد ،به تدریج اینگونه برداشت و قرائت حماسی از واقعه ی عاشورا پا به عرصه ی وجود گذاشته باشد .البته به نظر می رسد انگیزه ی اصلی چنین رویکردی به این واقعه ،اشباع و ارضای حس قهرمان پرستی ملی و قومی است ،به ویژه آنکه اگر آن قهرمان ،قهرمانی دینی و پیشوایی مقدس باشد که از یک سو ،با آخرین پیامبر و فرستاده ی خدا ،نسبت خویشاوندی داشته و از سوی دیگر ،جایگاه خاصی در حد امام و مقتدا در باورهای دینی مردم داشته است که به سبب رویارویی و عدم تسلیم در برابر خواسته های حیوانی و دین ستیزانه ی گروهی ظالم ،با گروهی از یارانش در کمال عزت و سرافرازی ،مظلومانه شهید شدند .چنین انسان هایی بر
اساس نگرش هرانسان پاک سرشت و عدالت خواهی ،شایسته ی بالاترین ستایش ها هستند و برای همیشه ،الگو و قابل اقتدا.برخی مورخان و مقتل نویسان و حتی شاعران دوران مورد بحث ،با چنین نگرشی به گزارش و روایت تاریخ عاشورا پرداخته و چون درصدد تفسیر و ترسیم سیمای حماسی از امام علیه السلام و یارانش بوده اند ،دچارتحریفات و وارونه نویسی های بسیار در گزارش تاریخ این واقعه شده اند که در ادامه ،با بیان شاخص ها و ویژگی های این قرائت ،به این موضوع پرداخته می شود

شاخص ها و ویژگی ها
 

1.ترسیم و تصویر اغراق آمیز قدرت و شجاعت و شیوه ی نبرد امام حسین علیه السلام و یارانش
 

یکی از شاخص های مهم در قرائت حماسی -اسطوره ای از واقعه ی عاشورا -تفسیر ناهمگون و برداشت نادرست از شجاعت و دلاوری امام علیه السلام و خاندان و یارانش است .اینگونه برداشت را می توان در موارد ذیل یافت :ارائه گزارش های اغراق آمیز و غیر واقعی از چگونگی به میدان رفتن و مبارزطلبیدن و در نهایت
،نبرد تک تک یاران امام علیه السلام ،(9)تعداد جراحت ها و زخم های بدن امام علیه السلام ،(10)آمار عجیب و غریب از تعداد سپاهیان عمر سعد وبسیاری آنان در زمان محاصره و نبرد با امام علیه السلام و یارانش و آمار بالای کشته هاو زخمی های دشمن به دست امام علیه السلام و یارانش تا جایی که صدها ،هزاران و حتی ده ها و صدها هزار نفر نوشته است !(11)البته دربندی که ضعیف ترین ،دروغ ترین و پرخرافه ترین گزارش ها را از واقعه ی عاشورا در نگاشته ی خود ارائه کرده ،ناچار شده تا کشته شدن این تعداد از سپاهیان عمر سعد را با توجیه عجیب و نادرست هفتاد (12)یا هفتاد و دو (13)ساعت بودن روز عاشورا !به ذهن خواننده و مخاطب القا کند .
به نظر می رسد مورخان و مقتل نویسان این دوران با برداشت نادرست و تفسیر عوامانه از قدرت و شجاعت امام علیه السلام و یارانش ،شجاعت و دلاوری آنان را به گونه ای تفسیر کرده اند (مثلاً طول شمشیر و نیزه شان چند متر و چند ذرع بود یا ابزار و ادوات جنگی آنان به گونه ی خاص می برید یا قطع می کرد و یا آنان با شیوه ی خاص در میدان جنگ ،نهیب و فریاد زده و سپاهیان عمر سعد را مورد حمله قرار داده و آنان را می کشتند )تا خوانندگان و شنوندگان را تشجیع کرده و توجه و در نهایت ،شیفتگی و شیدایی آنان را به امام حسین علیه السلام و یارانش برانگیزانند .در حالی که گزارش های معتبر کهن ،شجاعت و قوت قلب امام حسین علیه السلام و یارانش را منطقی ،منطبق بر واقع و قابل باور ،ترسیم و تفسیر کرده اند .برای نمونه ،ابن ابی الحدید در توصیف شجاعت ،تسلیم ناپذیری و ستم ستیزی امام علیه السلام نوشته است :
روز طف گفتند :هیچ مغلوبی را شجاع تر از او ندیدم که از برادران ،خاندان و یارانش تنها مانده باشد ،او مانند شیر خشمگین ،سواره نظام را نابود می کرد .گمان تو درباره ی مردی که از ستم پذیری و تسلیم شده خودداری کرد ،چیست ؟مردی که خود ،پسران ،برادران و عموزادگانش با آنکه به آنان امان داده شد و سوگندهای استوار بر آنان خوردند که در امان خواهند بود ،چندان جنگیدند که کشته شدند .او کسی است که خودداری از تسلیم و زبونی را برای عرب ،معمول کرد ،چندان که پس از او پسران زبیر ،مهلت و دیگران به او اقتدا کردند .(14)
همچنین او ذیل گزارش درباره کسانی که ستم نپذیرفته اند ،ستم ناپذیری امام حسین علیه السلام را چنین توصیف کرده است :
سرور و آقای این افراد که به مردم غیرت و مرگ را زیرسایه ی شمشیرها آموخت و آن را بر پستی و زبونی برگزید ،ابوعبدالله حسین بن ابی طالب علیه السلام است که بر او و یارانش امان عرضه شد ، اما حضرت تن به خواری نداد .(15)

2.تفسیر و ترسیم مبالغه آمیز و نادرست نیرومندی و شجاعت برخی افراد خیالی سپاه دشمن
 

از دیگر شاخص های این قرائت ،تصویر مبالغه آمیز و نادرست توانمندی و جنگاوری سپاه یزید با هدف نیرومند تر و شجاع تر جلوه دادن امام حسین علیه السلام و یارانش است .توضیح آنکه این ویژگی براین اساس استواراست که برای درک بیشتر عظمت ،اهمیت و ارزشمندی کارو اقدام یک فرد یا گروهی ،بایستی موانع ،چالش ها و سختی های سهمگین انسانی و غیرانسانی را که با آن روبه رو بوده و تحمل کرده اند ،مطالعه و بررسی کرده و شناخت .چنان که یکی از دشواری های رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز رویارویی و نبرد با مشرکانی بود که از نظر قوای انسانی و تجهیزات و امکانات جنگی ،چندین برابر سپاهیان اسلام توانمندی داشتند ،اما با این همه ،پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان در بیشتر جنگ ها ،پیروز میدان بودند که این ،عظمت و سترگی کار آنان را در جبهه ی حق می رساند .به هرحال ،برخی مورخان و مقتل نویسان مقطع مورد بحث ،برای پر رنگ جلوه دادن عظمت و بعد حماسی و دلیری کار امام حسین علیه السلام و یارانش در کربلا ،به شیوه ی مبالغه آمیز و نادرست از این اصل بهره گرفته قدرت و توان جنگاوری برخی از افراد خیالی سپاه عمر سعد را برابر با صد و حتی هزار مرد جنگی معرفی کرده و سپس در ادامه ،افزوده اند که چنین افرادی با آن توانمندی جنگی ،مغلوب امام علیه السلام با یکی از یارانش شدند .(16)

3.توصیف ادیبانه و مسجع وقایع کربلا و شهادت شهدا متأثر از متون حماسی
 

ازدیگر ویژگی های این قرائت ،توصیف ادیبانه و مسجع همراه با ادبیات حماسی و تشجیع کننده از حوادث قیام عاشورا و چگونگی به میدان رفتن و مبارزه طلبیدن و در نهایت نبرد امام حسین علیه السلام و یارانش در روز عاشوراست .این توصیف با رویکردی اغراق آمیز و در قالب ادبیات نقالی و به سبک شاهنامه ها ،
مختارنامه ها و ابومسلم نامه ها صورت گرفته است .(17)به نظر می رسد علت چنین روایت و توصیفی از وقایع عاشورا ،مقبولیت و جذابیت آن نزد توده ی مردم به سبب تهییج عواطف و احساسات آنان بوده است .

4.پادشاه و شاهزاده پنداری
 

با توجه به محبوبیت و مقبولیت و جایگاه ویژه ی القاب و عناوین مربوط به شاهان و سلاطین ،همانند :شاه ،سلطان ،شاهزاده ،شهسوار ،و ... در زمان نگارش این آثار ،یکی دیگرازمشخصه های این قرائت ،به کار گیری و بهره گیری از این واژگان و تعابیر درباره ی امام حسین علیه السلام و خاندانش است .اگرچه باید اذعان کرد که معادل عربی برخی از این واژگان و تعابیر همانند ملک (=پادشاه )در قرآن (18)و متون روایی شیعه وارد شده است (19)که بر این اساس می توان گفت که کاربرد این واژه و تعابیر هم معنا و نزدیک به آن ،همیشه بار منفی نداشته ،اما با توجه به تبلیغ و ترویج باور «برخورداری شاهان صفوی از مقام معنوی و الهی همانند امامان علیهم السلام »و جا افتادن آن درمیان عامه ی مردم آن روزگار ،به کار بردن واژگانی ،مانند «شاهزاده »درباره ی حضرت علی اکبر (20)و حضرت قاسم ؛(21)«همایون »درباره ی امام حسین علیه السلام ،(22)حضرت عباس (23)و و حضرت علی اکبر ؛(24)؛شهسوار »(25)،«شاه بی سپاه »،(26)«شاه مظلومان »،(27)«شاهنشاه محترم »(28)،«شاه محتشم »(29)،«شاه کربلا »(30)،پسر شاه عرب (31)درباره ی امام حسین علیه السلام و ...(32)
حاکی از آن است که این تعابیر و القاب در عصر صفویه و قاجار ،از جایگاه و منزلت والایی برخوردار بوده تا جایی که این القاب ،شایسته و زیبنده ی ائمه علیهم السلام و خاندان شان و به ویژه امام حسین علیه السلام و برخی از بنی هاشم دانسته شده است .به نظر می رسد که استعمال و ترویج این القاب و تعابیر با برداشت حماسی -اسطوره ای که لازمه اش بهره گیری از القاب و عناوین دهان پرکن و تشجیع کننده است ،به گونه ای برای جبران و پوشش ادبیات
ذلیلانه و تعابیرخوارکننده ای است که در قرائت احساسی و تراژیک این دوران ،مرسوم بوده است .

5.به کارگیری نام ها و توصیف های خاص برای اسب ها ،ابزار و ادوات و لباس های جنگی سپاهیان
 

از دیگرویژگی های این قرائت،به کارگیری نام ها و توصیف مدح گونه و حماسی -اسطوره ای اسب ها ،ابزار و ادوات و لباس های جنگی سپاهیان ،توسط برخی از مورخان و مقتل نویسان این دوران است .(33)

زمینه ها و عوامل قرائت حماسی -اسطوره ای
 

اگرچه بررسی و دست یابی به زمینه ها و عوامل ظهور چنین قرائت و برداشتی از تاریخ عاشورا ،به سبب نبود و فقر شواهد و قراین تاریخی ،کاری بس دشواراست ،اما با مطالعه ،تأمل و بررسی شرایط و اوضاع حاکم بر این قرائت و نیز ویژگی ها و شاخص های این قرائت ،می توان به زمینه ها ،علل و عوامل ذیل اشاره کرد :

1.استعداد و ظرفیت واقعه ی عاشورا برای تحمل این قرائت
 

به نظر می رسد یکی از زمینه ها و عوامل مهم شکل گیری این قرائت ،استعداد و تحمل این واقعه برای چنین برداشتی است .وجود چنین ظرفیت و استعدادی ،موجب شده تا برخی چیزهایی در قالب برداشت حماسی -اسطوره ای ،به آن نسبت داده و بر آن تحمیل کنند .یکی ازاین نسبت ها ،تفسیر ناهمگون و برداشت نادرست از اخبار تاریخی کهن و معتبر درباره ی شجاعت و دلیری امام حسین علیه السلام و یارانش است .اگر چه بر اساس گزارش های معتبر تاریخی ،یکی از مسلمات تاریخ عاشورا ،شجاعت ،جنگاوری ،قوت قلب امام علیه السلام و دریک کلام ،روحیه ی بالای حماسی و سلحشوری امام علیه السلام ،بنی هاشم (34)و
یارانش بوده است ،اما بسیاری از مورخان و مقتل نویسان عصرصفویه و قاجار برای تحریک و تشجیع احساسات خواننده و شنونده ،با تفسیر و برداشت نادرست از این موضوع ،به جعل اخبار و گزارش های نادرست یا نقل و اعتماد برآنها ،درباره ی چگونگی به میدان رفتن و جنگیدن امام حسین علیه السلام و یارانش ،تعداد کشته ها به دست آنان و ...پرداخته و به پندار خود ،برداشت و تفسیری درست و واقع گرایانه از بعد حماسی واقعه ی عاشورا ارائه کرده اند .

2.ارضای حس کمال جویی و قهرمان پروری
 

از آنجا که یکی از اموری که در سرشت انسان نهفته است ،حس کمال جویی و قهرمان طلبی است ،برخی انسان ها از گذشته های دور،توجه و دلبستگی خاصی به انسان ها و به طورکلی موجودات فوق العاده توانمند و بی عیب و نقص داشته اند ،تاجایی که با افسانه پردازی ها و اسطوره سازی ها درباره ی آنها -که در بیشتر موارد وجود خیالی داشته اند -خواسته اند حس غریزی و فطری خود را ارضا و اشباع کنند .واقعه ی عاشورا نیز به سبب ویژگی های منحصربه فردش (به ویژه بی بدیل بودن شخصیت والا و برجسته ی رهبر آنکه بنابر باور شیعه ،امام معصوم ،نمونه ی انسان کامل است و از هرگونه عیب و کاستی و خطا و ناتوانی ،مبراست و همچنین صفات و خصایل والای خاندان و یارانش )،ازاین آفت ،مصون نمانده و درباره ی آن اینگونه قرائت و برداشت شده است .
به تعبیردیگر ،اگر چه تاریخ انبیا و اولیای الهی ،شهادت مظلومانه ی حضرت یحیی را در حافظه ی خود ثبت کرده و امام حسین علیه السلام در سیر قیام خود ،در منازل متعدد ،سرنوشت خود را به حضرت یحیی بن زکریا تشبیه کرده است (35)،اما در طول تاریخ اعتقادی بشر ،هیچ رهبر الهی همانند امام حسین علیه السلام با این خصایص و ویژگی های الهی و ربانی ،اینچنین با اردوگاه کفر و باطل چالش و
رویارویی نداشته و اینگونه با عزت و افتخار در راه صیانت از دین خدا ،جان به جانان تسلیم نکرده است .براین اساس و اینکه پیامبرصلی الله علیه و آله و امام علیهم السلام ،اسوه ی حسنه و الگوی کامل برای اقتدا و پیروی هستند ،برخی مورخان و مقتل نویسان عصرصفوی ،در روایت و برداشت خود از قیام عاشورا ،از امام حسین علیه السلام قهرمانی بی بدیل و برخوردار از سیمایی حماسی -اسطوره ای ساخته اند.بنابراین ،تمایل ایرانیان -همانند ملل دیگر-به اسطوره سازی و افسانه سازی درباره ی قهرمان های ملی و دینی ،در راستای ارضای حس کمال جویی و قهرمان پروری ،یکی ازعوامل مهم برداشت و قرائت اسطوره ای -حماسی از واقعه ی عاشورا بوده است .

3.تأثیرپذیری ازادبیات نقالی و شاهنامه ای
 

از دیگر عواملی که می توان به عنوان یکی از زمینه ها و عوامل اینگونه قرائت به آن توجه کرد ،رواج حرفه و هنر نقالی و پرده خوانی دردوران صفویه و قاجاراست ،زیرا موضوع و محور این حرفه و هنر ،روایت تصویر گونه و نمایشی از حکایات و داستان های ملی و مذهبی ،از قبیل قصه های شاهنامه و تاریخ زندگی انبیا و اولیای الهی و امامان علیهم السلام و از جمله ،اخبار واقعه ی عاشورا ،به ویژه وقایع مربوط به میدان رفتن و جنگیدن امام حسین علیه السلام و یارانش در روز عاشورا بوده که به شیوه ی ادبیات حماسی شاهنامه و متون مشابه آن ،روایت می شده و گفته شده شاه اسماعیل صفوی خود مشوق و مروج این حرفه وهنر بوده تا با این ابزار تبلیغی کارآمد و تأثیرگذار ،مذهب شیعه را در ذهن و روح مردم رسوخ دهد .او به این انگیزه ،هفده سلسله را مأمور کرد تا در جاهای مختلف و با لباس ها و شیوه های گوناگون از قبیل :مداحی ائمه علیهم السلام و خواندن شعر و سخنرانی به این مهم بپردازند که این امر سبب شد این هنر به
تدریج درجامعه ی آن روزگار رواج یابد .(36)البته نقالان حتی در نقل اشعار و داستان های شاهنامه ،دخل و تصرف می کردند و با آنکه ابتدا مدعی وفاداری به محتوای داستان بودند ،اما اگر سؤال می شد که آیا آنان دقیقاً پای بند هستند ،می گفتند که به سبب کهنه بودن بخش هایی از داستان ها و پاسخ گویی به نیاز شنوندگان و در نتیجه ،استمرارجلب و جذب مخاطبان ،بخش هایی از داستان را عمداً و آگاهانه تغییر داده اند .آنان این شیوه را در خواندن روضه نیز داشتند .(37)براین اساس به نظر می رسد ترویج و سیطره ی ادبیات نقالی در این دوران ،به ویژه عصر صفویه که درون مایه و شیوه ی اصلی اجرای آن ،سبک حماسی -اسطوره ای بوده است و با توجه به آنکه عمده ی مخاطب آن توده ی مردم بوده اند ،مقتل نگارانی همانند کاشفی را بر آن داشته تا به عنوان استاد ادب پارسی در عصر خویش ،بخش هایی از روایت واقعه ی عاشورا را در روضة الشهداء متأثر از چنین شرایطی ،با نگاه حماسی -اسطوره ای (در کنار قرائت های دیگر )نگاشته و به خواننده و شنونده القا کند.
افزون بر این یکی دیگر از علل رواج قرائت حماسی به شیوه ی نقالی را حضور نظامیان صفوی (قزلباشان )به عنوان بخشی از مخاطبان و مستمعان هنرنقالی در مجالس و محافل نقالی می توان دانست ،زیرا نقل برخی وقایع روز عاشورا در قالب روایت حماسی -اسطوره ای ،نقش مهمی در حفظ روحیه ی آمادگی نظامی و جنگاوری قزلباشان داشت که وظیفه ی شان شرکت در جنگ ها و حفظ روحیه ی جنگی و سلحشوری خود بود ،از این رو بعید به نظر نمی رسید که شاهان صفوی با به خدمت گرفتن چنین حرفه و هنری ،روحیه ی جنگاوری و سلحشوری سپاهیان خود را هر چه بیشتر حفظ می کردند.
با توجه به استمراراین حرفه و هنر در عهد قاجار و کپی برداری برخی از گزارش های واقعه ی عاشورا از کتاب روضة الشهداء کاشفی توسط برخی راویان تاریخ عاشورا و مقتل نویسان همانند شریف کاشانی و نراقی ،اینگونه ادبیات به مقاتل و نگاشته های عصر قاجار نیز راه یافت و تاریخ عاشورا با رویکرد حماسی -اسطوره ای حاکم در این اعصار نیز گزارش شد .
افزون بر این ،به نظر می رسد در دهه های نخستین حکومت قاجار ،یعنی در مقطع جنگ های ایران و روس (1218-1228ق و 1241-1243ق)به ویژه در دوره ی دوم جنگ (1241-1243ق)برای ترویج روحیه ی حماسی و سلحشوری در مردم و در نتیجه ،برانگیختن و بسیج آنان برای حضور در جبهه ی نبرد با دولت روس و تشویق و تحریص سربازان برای بهتر جنگیدن و دفاع از سرزمین و باز پس گیری مناطق اشغالی ،از این قرائت بهره گیری لازم شده است ،چنانکه جهانگیر میرزا در این باره ،گزارش کرده است :
در محرم 1242قمری ...در اردوگاه های جنگی ،واقع در قفقاز ،تکایا بسته شده و مراسم عزا برپا می شد و لشکریان ایران تحت تأثیرحماسه ی عاشورا ،آماده ی جان بازی می شدند .چون ماه محرم داخل شد ،برای تعزیه ی سید الشهداء علیه السلام تکایا بسته ،علمای اعلام و مجتهدینی چون جناب آخوند حاجی ملا محمد نراقی و جناب آخوند محمد دامغانی بعد از ذکر مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه السلام ،لشکریان منصور را به جهاد ترغیب فرموده ،شوری در میان لشکر می انداختند و دسته دسته و فوج فوج لشکریان اسلام ،از مجلس وعظ برخاسته به خدمت نایب السلطنه عباس میرزا آمده ،اظهار شوق و تعهد یورش و بی باکی را از کشته شدن و کشتن می کردند .(38)

4.همخوانی و پشتیبانی اندیشه ی عرفانی و صوفیانه از این قرائت
 

با توجه به رواج و شیوع اندیشه و مکتب عرفان و تصوف از قرون پیش از عصر صفویه و استمرار آن در عصر صفویه وحتی سیطره ی ،آن در دهه های آغازین این
حکومت و نیز استمرار آن در روزگار قاجار و پشتیبانی دیرینه ی این اندیشه از افسانه ها و حماسه های ملی ایران ،به نظر می رسد وجود این اندیشه در دوران مورد بحث ،در ترویج این قرائت ،بی تأثیرنبوده است ،زیرا از دیدگاه برخی نویسندگان معاصر چنین است :«برخلاف علما ،عرفا نه تنها افسانه ها و حماسه های ملی ایران قدیم را طرد و نفی نمی کردند و آن ترهات مجوس را مایه ی گمراهی و مکروه و حرام نمی دانستند ،بلکه به آن توجه داشتند .»(39)بنابراین با توجه به آنکه عمده ی طرح و ترویج این قرائت -با ویژگی ها و مشخصه هایی که بیان شد -در عصر صفویه توسط کاشفی صورت گرفته و او کتاب روضة الشهداء را بر مبانی صوفیانه و عرفانی بنیاد نهاده است ،بیشتر می توان به تأیید و حمایت این قرائت از سوی اندیشه ی عرفانی و صوفیانه پی برد چنانکه نگاه عرفانی عمان سامانی در گزارش واقعه ی عاشورا او را واداشته تا در برخی از گزارش هایش همانند توصیف ذوالجناح (نام نهاد شده براسب امام حسین علیه السلام )و شمشیر حضرت ،از روایت حماسی بهره جوید .
نکته ی بسیار مهمی که در پایان این نوشتار نباید از نظر دور داشت آنکه ممکن است گفته شود زمینه ها و عوامل یاد شده در اعصار پیش از صفویه کم و بیش نیز وجود داشته است ،اما چرا چنین قرائت و برداشتی از این واقعه ،در آن دوران نشده یا دست کم ،کم رنگ مطرح شده است ؟در پاسخ باید گفت عوامل و زمینه هایی که به آن پرداخته شد ،نیازمند اوضاع و شرایطی همانند تشکیل دولت شیعی صفوی بوده تا بروز و نمود پیدا کنند .به تعبیر دیگر ،با تأسیس دولت صفوی و حمایت و ترویج گسترده ی حکومت از مراسم سوگواری و عزاداری امام حسین علیه السلام و در یک کلام از فرهنگ عاشورا -به دلایلی که در جای دیگر باید به آن پرداخته شود -آن زمینه ها ،استعدادها و عواملی که به تدریج در بستر زمان برای ظهور چنین قرائت و برداشتی فراهم شده بود ،در این
دوره ،زمینه ی بروز و فعلیت پیدا کرده و در قالب قرائت حماسی -اسطوره ای ،نمود یافت .
به تعبیر سوم ،اگر چه عاملی همانند حس قهرمان پرستی ملی در دوران پیش از صفویه نمی تواند قابل انکار باشد،اما دراین دوران با الگو قرار گرفتن امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان دیگر به عنوان رهبر و مقتدای حقیقی و القای تفکر نمایندگی اما دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف و مستظهر بودن به پشتیبانی خدا و معصومان علیهم السلام توسط دولت صفوی ،(40)قهرمانان ملی ،در سیمای قهرمانان مذهبی ظهور کردند ،به ویژه آنکه امیرالمؤمنین علیه السلام درتوانمندی رزومی و جنگاوری در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و دوران خلافت خویش ،سرآمد قهرمانان ایرانی و ملی و حتی جهان بوده است .همچنین اگرچه فرجام زندگی فرزند امیر المؤمنین علیه السلام ،یعنی امام حسین علیه السلام با شهادت رقم خورد ،اما او نیز همانند پدر بزرگوارش و نیز دیگر مردان بنی هاشم ،به ویژه حضرت عباس و حضرت علی اکبر ،در جنگاوری و سلحشوری ،سرآمد عصرخود بوده اند ،بر این اساس دولت صفوی ،مذهب تشیع امامی را عاملی برای هویت بخشیدن به ایرانیان قرار داد .


5.جبران و تضعیف گزارش های ذلت آمیز در قرائت تراژیک و احساسی
 

به نظر می رسد یکی دیگر از عواملی که سبب پیدایش و ترویج قرائت حماسی -با برداشت و معنای رایج در این دوران -شده است ،جبران گزارش انفعالی و روایت ذلت آمیز در قرائت احساسی و عاطفی است .به تعبیر دیگر ،مقتل نویسان و گزارشگران تاریخ عاشورا برای اینکه از یک سو چنین واقعه ای با آن همه وقایع دلخراش ،برای شنوندگان و خوانندگان باورپذیر باشد و از سوی دیگر ،این شبهه در ذهن آنان ایجاد نشود که امام حسین علیه السلام و خاندانش با آن منزلت و جایگاه و آن شجاعت و سلحشوری ،چگونه ممکن است پذیرای چنین
رفتارهای تحقیرآمیز و توهین آمیزی از سوی سپاه دشمن شوند ؟و چرا برخی از در خواست های ذلت بار از سوی آنان مطرح شده است ؟رویکرد حماسی را نیز در کنارو مکمل رویکرد احساسی و تراژیک ،مطرح کرده اند تا ضمن آنکه این قرائت ،از جهانی بر بعد حزن انگیز روایت تاریخ عاشورا نیز بیفزاید ،از جهاتی دیگر ،جنبه های انفعالی و منفی قرائت احساسی را تحت الشعاع قرار داده و به گونه ای تضعیف و کم رنگ کند .بر این اساس ،برخی مقتل نویسان ،آمار افسانه ای از کشته های سپاه عمر سعد توسط امام علیه السلام و مردان بنی هاشم ارائه کرده اند و شیوه ی نبرد و کشتن افراد دشمن توسط امام علیه السلام و یارانش را افسانه گونه ،گزارش و توصیف کرده یا القاب و عناوین مربوط به شاهان و حاکمان را به امام علیه السلام و خاندانش داده اند .


نتیجه


 آنچه از این پژوهش به دست آمد این است که اگر چه حماسه و شجاعت یکی دیگر از ابعاد مهم واقعه ی عاشوراست ،اما در دوران مورد بحث ،برداشت و تفسیر خاصی از این موضوع شده و بر اساس این برداشت ،اخبار و گزارش های نادرست و غیر معتبردرباره ی این واقعه ،در مقاتل و منابع تاریخ عاشورای این دوران ،راه یافته است که قابل شناسایی و پالایش است .
همچنین به نظر می رسد قرائت و رویکرد حماسی -اسطوره ای به واقعه ی عاشورا و رهبر آن ،عمدتاً معلول شکوفایی حماسه ی مذهبی در عصرصفویه بود ،زیرا شاهان صفوی برای تثبیت و ترویج مبانی و باورهای اعتقادی شیعه در جامعه ،به این نتیجه رسیدند که ملیت را در قالب مذهب بنگرند و تمام صفات فوق بشری را که به قهرمانان حماسی -اسطوره ای و سپس تاریخی نسبت می دادند ،در قهرمان مذهبی که همانند امام حسین علیه السلام انسان الهی بودند ،مجسم سازند و حتی قهرمانان اسطوره ای و تاریخی را در قهرمان مذهبی ،فانی نمایند .

 

نویسنده:محسن رنجبر

 

پی نوشتها :
 

1.اسماعیل بن حماد جوهر ،الصحاح ،تاج اللغة و صحاح العربیه ،تحقیق احمد عبدالغفورعطار ،ج3،ص919-920/ جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور ،لسان العرب ،ج6،ص57-58،ماده ی «حمس »؛علی اکبردهخدا ،لغت نامه دهخدا ،ج6،ص8074و محمد معین ،فرهنگ معین ،ج 1،ص1372.
2.اما برخی محققان ،این واژه را غیر تازی دانسته و احتمال داده اند که واژه ای یونانی یا لاتینی «هیستوریا »(Historia)می باشد که به معنای خبر و سخن راست یا درجست و جوی راستی است (میرجلال الدین کزازی ،رؤیا ،حماسه ،اسطوره ،ص2).
3-دهخدا،لغت نامه دهخدا،ج2،ص1941و معین ،فرهنگ معین ،ج1،ص267.
4-جلال ستاری ،اسطوره در جهان امروز ،ص5.
5-همان ،ص6-7برای آگاهی بیشتر در این باره ،ر.ک:میرچا الیاده ،چشم اندازهای اسطوره ،ترجمه ی جلال ستاری /رساله در تاریخ ادیان ،ترجمه ی جلال ستاری ،و روژه باستید ،دانش اساطیر ،ترجمه ی جلال ستاری .
6-جلال ستاری ،اسطوره در جهان امروز ،ص5.
7-میرجلال الدین کزازی ،رؤیا ،حماسه ،اسطوره ،ص183.
8-همان ص2-3.
9-برخی از گزارش ها چنین است :
-توصیف نبرد مسلم بن عقیل با سپاهیان کوفه :
زدی هر که را بر میان تیغ کین
دو نیمش فکندی به روی زمین
زبس تن به خون اندر آغشته کرد
زمین تا لب بام پر کشته کرد
(میرزا احمد کرمانشاهی متخلص به الهامی ،دیوان الهی کرمانشاهی :شرح منظوم کربلا به سبک شاهنامه ،مقدمه و تصحیح و تعلیق امید اسلام پناه ،ص151-152).
-«صفوان (یکی از سپاهیان عمر سعد )در غضب شد و نیزه ای حواله ی سینه ی حر کرد ،حر نیزه بر نیزه ی او افکنده ،به مردانگی نیزه ی او را پاره پاره ساخت ! و در همان گرمی ،سنان نیزه بر سینه اش زد ،چنان که یک گز از پشتش در آمد ! پس وی را به همان نیزه از صدر تن درربود ،بر سر دست آورد ...آنگاه بر زمین زد ،چنانچه استخوان های او ریزه ریزه شد !»(کمال الدین حسین ،کاشفی ،روضة الشهداء ،ص349-350).
-در توصیف نبرد حر:«[حر]به هر جانب که درتاختی ،از کشته پشته ساختی و به هر طرف که روی نهادی ،مرد و مرکب بر روی هم فتادی ...»
به نیزه صخره را سوراخ می کرد
به پیکان موی را صد شاخ می کرد
کمال الدین حسین کاشفی ،همان ،ص350).
«پس [حر]تیغ آب دار را بر کشید و هر خاکساری را که بر فرق می زد ،تا سینه می شکافت و هر که را برمیان می زد ،دو نیم می کرد»(همان ،ص351).
-گزارش جعلی و اغراق آمیز از کیفیت نبرد زهیر(همان ص355-358)»[زهیر ] به یک طعن نیزه ،او را به صحرای عدم فرستاد ...»
-زهیر بن حسان ازدی به محاربة سامر [ازدی ]شتافته ،نیزه بر دهنش زد که از پس سرش بیرون آمد ! (خواندمیر ،حبیب السیر ،ج2،ص53).
از سپاه شام مبارزی قیس نام در برابر هلال [بن نافع ]آمده ،هنوز دویست قدم دور بود که هلال تیری در بحر کمان پیوسته و به شست درست کشیده و حواله ی سینه ی او کرد .قیس ،سپر در سر کشید و خواست آن تیر را رد کند ،اما تیرچنان به ضرب آمد که سپر را بشکافت و به سینه رسیده ،روان از پشتش گذاره کرد و تا سوفار در زمین غرق شد ! (کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ،ص372).
-آورده اند که [هلال ]هشتاد تیر داشت و به هر یکی ازآن ،یکی از دشمنان را هلاک کرد ! (همان ص372).
-در توصیف کیفیت نبرد وهب بن عبدالله «...و هر که به مصاف وی [وهب ]آمد ،گاهی به نیزه از پشت مرکب می ربود و گاهی به تیغ بی دریغ از هلاکت به روی او می گشود تا بسیاری مبارزان را بر خاک تیره انداخت و ازکشته ها در ساخت نادیده پشته ها ساخت »(همان ،ص364).
-حضور هاشم بن عتبه مرقال (پسر عموی سعد )در روز عاشورا در کربلا در حالی که یک نیزه ی هیجده زرعی در دست داشت و گزارش نبرد افسانه ای وی با سمعان (شمعان )بن مقتال و دیگران و زدن شمشیر برفرق سمعان که تا به خانه ی زین دونیم شد !(نراقی ،محرق القلوب ،ص118و کاشفی ،همان ،ص375-379).در حالیکه بر اساس گزارش های معتبر تاریخی ،هاشم از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه السلام و پرچم دار سپاه حضرت در جنگ صفین بود (نصربن مزاحم منقری ،وقعة صفین ،تحقیق عبدالسلام ،محمد هارون ،ص193).وی در جنگ با سپاهیان معاویه ،شهید شد (همان ،ص353).
*[قاسم ]ضربتی بر میانش (ارزق ]زد که چون خیار تر به دو نیم شد »(کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ص408).
-زدن نیزه بر سینه ی طارق بن شبیب (شخصیت خیالی در سپاه دشمن )توسط علی اکبر که به اندازه ی دو وجب از آن ،از پشت طارق درآمد ! و سپس لگد
کوب کردن جسدش طوری که تمام اعضای بدن او شکسته شد !(همان ،ص421و ملا حبیب الله شریف کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص205).
-گرفتن گردن طلحه پسر طارق توسط علی اکبر و پیچاندن آن به طوری که خرد و در هم شکست (کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ص422و ملا حبیب الله شریف کاشانی ،همان ،ص205).
-تیغ زدن بر سر مصراع بن غالب (شخصیت خیالی دیگر در سپاه عمر سعد )توسط علی اکبر به طوری که روی زین به دو نیم شد (کمال الدین حسین کاشفی ،همان ،ص422).
-«[امام علیه السلام ]این بگفت و از روی فرزانگی ،نعره ای از جگر بر کشید که زهره ی برخی از لشکریان آب گشت و تمیم سراسیمه شده دستش از کار فرومانده ،و امام علیه السلام تیغی بر گردنش [تمیم بن قحطبه ]زد که سرش 50قدم دور افتاد !»(همان ،ص432).
-[امام علیه السلام ]تیغی بر کمرش [یزید ابطحی ]زد که چون خیارتر به دو نیم شد (همان ،ص432).
-«[امام حسین علیه السلام ...]به چنان تیغی سر یاغیان چون برگ خزان بر زمین می ریخت تا سه صف لشکر را بردریده ،راه را بر خود گشاده ،ساخت »(همان ،ص433).
1900زخم تیر ،نیزه و شمشیر بر بدن امام علیه السلام (علی بن عبدالباقی زنگنه ،مجالس الشهداء ،ص132،و محمد ابراهیم نواب تهرانی ،فیض الدموع ،ص205).
11-برخی از این گزارش ها در این باره چنین است :
-«قاسم در دریای حرب ،غوطه خورده قریب سی پیاده و پنجاه سوار بیفکند !(کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ص132،و محمد ابراهیم نواب تهرانی ،فیض الدموع ،ص205).
-150کشته توسط شخصی خیالی به نام پیروزان (کمال الدین حسین کاشفی ،همان ،ص396).
-چهار هزار مرد ،مأمور منع آب فرات که دو هزار کس ،سر راه بر وی (حضرت عباس )گرفتند (همان ص416/ ابو مخنف ،مقتل الحسین (ع)ص54/ قزوینی ،تظلم الزهراء من إهراق الدماء ،ص207/ سید محمد مهدی تنکابنی ،ریاض المصائب ،ص439/ محمد ابراهیم نواب تهرانی ،فیض الدموع ،ص158/ ملا حبیب الله ،شریف کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص246و
258).البته در تذکرة الشهداء ده هزار نفر گزارش شده است .این درحالی است که بر اساس منابع معتبرکهن ،تنها پانصد نفر ،مأمور حراست از شیعه ی فرات و منع آب بودند (طبری ،تاریخ الامم و الملوک ،ج4،ص312/ شیخ مفید الارشاد ،ج2،ص86و ابن شهرآشوب ،مناقب آلی ابی طالب ،ج4،ص106).
-پانصد سوار و پیاده پیش آمده ،عباس را تیرباران کردند (کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ص417).
-«به یک بار مقدار پانزده هزار ناکس تیرها بر کمان نهاده ،از شست رها کردند و قضا را یکی برآن حضرت [امام علیه السلام ]و مرکب وی نیامد !(کمال الدین حسین کاشفی ،همان ،ص430-431).
-آمار جعلی و اغراق آمیز بیش از سه هزار کشته ی سپاه عمر سعد به دست امام حسین علیه السلام و یارانش ! (ابومخنف ،مقتل الحسین علیه السلام ،ص59-88).کشته شدن 180سوار از سپاه دشمن توسط حضرت عباس با دست چپ در حالی که دست راستش قطع شده بود !(همان ،ص59/ ملاحبیب الله شریف کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص249)یا کشتن حر بن یزید (ابو مخنف ،همان ص78)و احمد بن حسن (ابو مخنف ،همان ،ص81)،کشته شده 180نفر و 1500نفردر حمله ی نخست امام حسین (ع)!(ابومخنف ،همان ،ص86).
-امام حسین علیه السلام از لب آب تا به خیمه رسید ،چهارصد کس را افکند (کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ص433)و کشتن چهارصد نفر دیگر پس از شهادت حضرت قاسم (ملاحبیب الله شریف کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص252).
-هفتاد هزار نفر بودن سپاه عمر سعد (فخر الدین طریحی ،المنتخب فی جمع الموائی و الخطب ،ص37و280)و کشته شدن ده هزار نفر از آنان به دست امام حسین علیه السلام !(همان ،ص463).
-کشتن دوازده یا پانزده هزار نفر از سپاه عمر سعد توسط امام علیه السلام تا جایی که خون رکاب اسبش را فراگرفت (ملا حبیب الله شریف کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص215)و در گزارش دیگر ،هلاکت بیست هزار و به روایت دیگر ،بیست و چهار هزار نفر به دست امام علیه السلام در حالت جراحت (همان ،ص324)و نیز کشته شدن صد هزار از سپاه عمر سعد با گفتن «موتوا اعداء الله )از سوی امام علیه السلام !(همان ،ص215).
-گزارش افسانه ای و خیالی از آمار لشکر عمر سعد مبنی بر یک میلیون و شش صد هزار نفر (شیروانی دربندی ،اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات ،ج3،مجلس سیزدهم ،ص43).و در جای دیگر ،چهارصد و شصت هزار نفر و کشته شدن سی صد و سی هزار از آنان به دست امام حسین علیه السلام و بیست و پنج هزار نفر به دست حضرت عباس (به جز مجروحان )و بیست و پنج هزار نفر به دست دیگر بنی هاشم و جان سالم بدر بردن تنها هشتاد هزار نفر از آنان ! (شیروانی دربندی ،اسرار الشهادة ،ص345،(چاپ قدیم )،این نقل در چاپ جدید این اثر ،حذف شده است (اکسیر العبادات ،ج2،ص545).دربندی در جای دیگر ،تعداد کشته های سپاه عمر سعد را به دست امام علیه السلام ،چهارصد هزار نفر و تعداد آنان را پانصد هزار نفر دانسته است (ج3،مجلس سیزدهم ،ص39).اما شریف کاشانی کشته شدن بیست و پنج هزار نفر به دست حضرت عباس را به نقل ازاین عصفور آورده است (تذکرة الشهداء ،ص243).
-کشته شدن هزار و ششصد نفر به دست امام حسین علیه السلام !(اسفراینی ،نورالعین فی مشهد الحسین علیه السلام ،ص49).
-کشته شدن صد و هشتاد نفر به دست جعفربن علی (ملا حبیب الله کاشانی ،(تذکرة الشهداء ،ص242).
-کشته شدن هفت صد و پنجاه نفر به دست ابوالقاسم و هشت صد نفر به دست احمد دو فرزند امام حسن علیه السلام ! (سید محمد مهدی تنکابنی ،ریاض المصائب ص454).
-ارائه آمار کشته های دشمن از سی هزار تا سیصد هزار نفر !(ملاحبیب الله کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص354).
ابوالفضل اگر رأی پیکار داشت
و گر دل به مرد افکنی می گماشت
نماندی در آن پهنه یک تن سوار
که با شاه جوید دگر کارزار
(میرزا احمد کرمانشاهی ،دیوان الهامی کرمانشاهی :شرح منظوم کربلا به سبک شاهنامه ،ص255-260).
12.اکسیرالعبادات ،ج3،مجلس سیزدهم ،ص43.
13.همان ،ج3،ص40.
14.ابن ابی الحدید ،شرح نهج البلاغه ،ج15،ص274-275.
15.همان ،ج3،ص279.
16.برخی از این گزارش ها چنین است :
-جریان یزید ابطحی :«او به مبارزت در همه ی شام و عراق مشهور بود و به جرأت و شجاعت در ولایت مصر و روم معروف و مذکور.سپاه عمرسعد چون او رادر مقام امام حسین علیه السلام دیدند از شادی نعره برکشیدند و اطفال و عورات اهل بیت علیهم السلام ازاین حال واقف شده بترسیدند ! (کمال الدین حسینی کاشفی ،روضة الشهداء ،ص432).
-«نصربن کعب نخعی سوار تمام بود از رؤسای کوفه و از سردار عرب و او را برابر صد سوار دانستندی ...»(همان ،ص355).
-به روایتی مردی که باهزار مرد او را برابر می دانستند ،بر قاسم حمله کرد ،قاسم او را مهلت نداده به ضربتی از مرکبش فرو انداخت پس دیگر ،کس جرأت مبارزتش نکرد (همان ،ص405/ فخرالدین طریحی ،المنتخب فی جمع المواثی و الخطب ،ص366/(ملاحبیب الله کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص242).
به عنوان نمونه ،میرزا احمد کرمانشاهی شرح واقعه ی کربلا را در قالب شعر ،به سبک شاهنامه سروده است .برای مثال ،گزارش ماجرای رویارویی مسلم بن عقیل با سپاهیان ابن زیاد در کوفه :
برآهیخت برنده تیغ از نیام
چو تندرخروشید و برگفت و نام
که :مسلم منم مرگ هر بد گهر
علی ولی را برادر پسر
(میرزا احمد کرمانشاهی ،دیوان الهامی کرمانشاهی :شرح منظوم کربلا به سبک شاهنامه ،ص145-146).
-توصیف چگونگی نبرد بریر بن خضیر :بعد جنگی در پیوست که فلک دوار ،حیران و مریخ خنجرگذار ،انگشت تحیر به دندان بماند :
گرآن جنگ ،رستم بدیدی به خواب
شدی از نهیب ویش زهره آب
(کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ،ص361).
-توصیف نبرد وهب بن عبدالله کلبی :«اما جوان چون شیر ژیان یا ببر بیان ،یا اژدهای دمان ،با تیغ آبدار و نیزه ی جان شکار ،صاعقه کردار ،به معرکه ی کارزار در آمد و به سنان نیزه ،مبارزی را که در میدان بود ،از پشت مرکب در ربود »(همان ،ص365).
-«[وهب بن عبدالله ]چون پلنگ درنده و نهنگ دمنده ،خویش را بر صفوف کوفیان افکند و از یمین و شمال قتال می داد »(لسان الملک سپهر ،ناسخ التواریخ ،ج6،ص253).
-حماد بن انس به مدیان در آمده ،اسب می تاخت و لوای نصرت بر می افروخت و به تیغ مبارزت ،سر دشمنان از تن جدا می ساخت و آن را به چوگان نصرت ،چون گوی می باخت و بنای صبرو قرار از دل اشرار بر می انداخت (کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ،ص368).
-توصیف نبرد غلام ترکی :«آن ترک عذاداری ...در میان دو صف بایستاد و شمشیری چون شعله ی برق درخشان و مانند شهاب ثاقب شیطان سوز آتش فشان ،درروی آن سیاه بجنبانیده ،مبارزه طلبید »(همان ،ص385).
-توصیف چگونگی نبرد و شجاعت حضرت قاسم :«شمر روی به سپاه خود کرد که این سوار را می شناسید ؟قاسم بن حسن است که در روز رزم اگر شمشیر الماس فعل زمرد فام ببیند ،آن را لب لعل خوبان طراز پنداشته به بوسه کاری ،آن میل کند و اگر تاب و پیچ کمند به نظر وی در آید ،آن را حلقه ی چین زلف چین ماه رخان خطا انگاشته ،به دست و بازو به آن رغبت نماید ».
سپاه ارچه باشد جهان در جهان
نترسد ز حرب کهان و مهان
(همان ،ص404).
-سخن منسوب به امام حسین علیه السلام هنگام دیدن بدن مجروح حضرت قاسم :«یا بنی قتلوک الکفار کانهم ماعرفوک و و لاعرفوا من جدک و ابوک (سید هاشم بحرانی ،مدینة معاجزالائمة الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر ،ج3،ص371/ سید محمد مهدی تنکابنی ،ریاض المصائب ،ص447و (ملا حبیب الله کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص184).
-توصیف به میدان رفتن و نبرد حضرت علی اکبر
چو آمد به جولانگه کارزار
علی اکبر ،آن پر دل نامدار
(عندلیب کاشانی ،دیوان عندلیب کاشانی ،به اهتمام تیرداد اندیشه ،ص166-167).
-توصیف شهادت حضرت علی اکبر از زبان شهربانو :«دریغ از آن نهال چمن شادمانی که طراوت بهار جوانی او به صدمت باد خزان اجل ،پژمرده شد و افسوس از آن جمال زیبا که هنوز حلاوت حیات چاشنی ذوق نیافته ،چون غنچه از شوکت خار فنا و فوات،در پرده شد »(کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ،ص423).
-توصیف به میدان رفتن حضرت عباس :«[عباس ]روی هوا را از تراکم غبار چون شب تار گردانید و صحن زمین را طرید و جولان چون عرصه ی گلستان ،منور و مزین ساخت »(همان ،ص416).
-توصیف نبرد امام حسین علیه السلام «آن سرور چون شیر غران با تیغ بران در میان ایشان افتاده ،ارکان زمین را به صدای رعد آسای «أنا ابن رسول الله »در تزلزل می آورد و شعاع تیغ برق نمای صاعقه زدایش ،چشم اهل خصم را خیره و رخسار امیدش را تیره می کرد و غباری که میان زمین و آسمان ،برخاسته بود ،به باران خون فرو می نشاند و نزاع جان ناپاک مخالف را که در بدن تیره واقع شده بود ،به حکم شمشیر قاطع ،فیصل می داد »(همان ،ص435).
-انتساب سخنی به پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به امام حسین علیه السلام :«یا ولدی (بنی )قتلوک ،أتراهم ما عرفوک و من شرب الماء منعوک ...»(فخرالدین طریحی،المنتخب فی جمع المواثی و الخطب ،ج1،ص91،وج2،ص482/مجلسی ، بحار الانوار ،ج45،ص196/عبدالله بحرانی ،،عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال (الامام الحسین علیه السلام )ج17،ص422/ اسفراینی ،نورالعین ،ص71/ قزوینی ،تظلم الزهراء سلام الله علیها ،ص227/سید محمد مهدی تنکابنی ،ریاض المصائب ،ص483/لسان الملک سپهر،ناسخ التواریخ ،ص299و محمد رفیع گرمرودی تبریزی ،اشک خونین در سوگ امام حسین علیه السلام ،ترجمه ،ذریعة النجاة ،ص326و328).
18.طه :114؛مؤمنون 116؛حشر:23و جمعه :1.
19.چنان که امام صادق علیه السلام درباره ی اطفال مؤمنان که از دنیا رفته اند ،فرموده است :«هم ملوک فی الجنة مع آبائهم »(شیخ صدوق ،من لا یحضره الفقیه ،تصحیح علی اکبر غفاری ،ج3،ص490)،نیز در دعاها آمده است :«اللهم انت الملک الحق المبین »یا «انت الملک القاهر»(الصحیفة الجامعة لادعیة الامام السجاد علیه السلام ،ص160،دعای 83)و یا ذکر وارد شده در احادیث امامان اهل بیت علیهم السلام چنین است :«لا اله الا الله الملک الحق المبین »(شیخ صدوق ،ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ،ص7).
20.کاشفی ،روضة الشهداء ،ص420-423/ خواندمیر ،تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر ،ج2،ص51و55.
21.ملا حبیب الله کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص171-177.
22.خواندمیر ،تاریخ حبیب السیر ،ص51-52و55/ ؛ محمد ابراهیم نواب تهرانی ،فیض الدموع ،ص205.
23.محمد ابراهیم نواب تهرانی ،همان ،ص160.
24.ملا محمد مهدی نراقی ،محرق القلوب ،ص143.
25.خواندمیر ،حبیب السیر ،ص56.
26.ملاحبیب الله کاشانی ،تذکرة الشهداء ،ص22.
27.همان .ص237.
28.همان ،ص174.
29.کمال الدین حسینی کاشفی ،روضة الشهداء ،ص442.
30.همان .ص441.
31.محمد ابراهیم نواب تهرانی ،فیض الدموع ،ص206.
32.برخی از گزارش ها و تعابیر دیگر در این باره چنین است :
-گزارش عجیب و مجعول کیفیت خروج امام حسین علیه السلام به همراه خاندانش از مدینه با چهل محمل حریر و دیباج ،همانند موکب ملوکانه و محمل های حاکمان و پادشاهان /(دربندی ،اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات ،ج2،مجلس دهم ،ص628-629).
-سخن رقیه در مجلس شهادت حضرت عباس با عمر خود :
سپهسالار بی لشکر عموی تاجدار من
علمدار سپاه شاه عالم شهریار من
(پیترجی .چلکووسکی ،تعزیه هنر بومی پیشرو ایران ،ترجمه داوود حاتمی ،ص91).
در تشت یافتی سر آن شاه تاج و تخت
ای چرخ ،خاک بر سر تاج سمور تو
(بابا فغانی شیرازی ،دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی ،تصحیح احمد سهیلی خوانساری ،ص58).
درساعتی که شاه شهیدان تشنه لب
چون چشمه ی حیات به زیر نقاب شد
کلیات اشعار مولانا شیرازی ،به کوشش حامد ربانی ،ص468.
یا شهید کربلا ،از من عنایت کم مکن
چون تو شاه کربلایی ،من گدای کربلا
محمد بن سلیمان فضولی بغدادی ،دیوان فارسی فضولی ،به اهتمام حسیبه مازی اوغلی ،ص205.
33-برای نمونه می توان به نام ها و توصیفات ذیل ،اشاره کرد:
-زره داودی ،خفتان زر آکنده بر روی آن (اسب )فرو کشیده ،نیزه ی خطی و سپر مکی (کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ،ص364).
-زره داودی -پیراهن سفید مصقول ،تیغ یمانی ،نیزه ی رومی،(همان ،ص413).
-قبای خز مصری ،عمامه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله ،سپر سید الشهداء و ذوالفقار شاه ولایت (همان ،ص428-429).
-خنگ تازی نژاد ،خود عادی چون افسر کیان ،نیزه ای چون مار ارقم ،کمان بلند ،تیرخدنگ ،شمشیر یمانی به زهر آب داده ،سپر مکی (همان ،ص375).
-تیغی چون ذوالفقار زبانه دار و نیزه ای چون مار ارقم (همان ،ص378).
-آب تیغ آتش بار (خواندمیر ،حبیب السیر ،ج2،ص53).
-در توصیف اسب و تجهیزات جنگی هاشم بن عتبة بن ابی وقاص :«...بر مرکبی کوه پیکر سوار ،خودی فولادی بر سر نهادن و سپری مدور درکتف در آورده و تیغ یمانی جوهر دار چون برق لامع ،حمایل کرده و نیزه ی هجده زرعی در دست گرفته و سایر اسباب حرب را برخود آراسته کالبرق اللامع و البدرالساطع »(ملامحمد مهدی نراقی ،محرق القلوب ،ص118).
-توصیف شمشیر امام حسین علیه السلام :
کای مشعشع ذوالفقار دل شکاف
مدتی شد تا که ماندی در غلاف
(میرزا نورالله عمان سامانی ،گنجینة الاسرار ،به اهتمام محمد علی مجاهدی ،ص128).
-ادهم ،نام اسب عون بن علی علیه السلام (کمال الدین حسین کاشفی ،روضة الشهداء ،ص413).
-عقاب ،نام اسب حضرت علی اکبر (همان ،ص419-420).
-نام و توصیف اسب امام حسین علیه السلام :
ذوالجناح ،نام اسب امام حسین علیه السلام (همان ،ص429).
کای سبک پر ذوالجناح تیزتک
گرد نعلت،سرمه ی چشم ملک
اس سماوی جلوه ی قدسی خرام
ای زمبدأ تا معادت نیم نگاه
ای به صورت کره طی آب و گل
وی به معنی پویه ات ،در جان و دل
ای به رفتار از تفکر تیزتر
وز براق عقل ،چابک خیزتر
(میرزا نورالله عمان سامانی ،گنجینه ی الاسرار،ص127).
34.چنانکه بنابر گزارش بلاذری ،مسلم قوی ترین و شجاع ترین فرد از فرزندان عقیل بود (کتاب جمل من انساب الاشراف ،ج 2،ص334).همچنین توصیف محمد بن اشعث از دلاوری و شجاعت حضرت مسلم شایان توجه است :زمانی که ابن زیاد ،وی را به سبب تلف کردن گروهی از نیروهایش برای دستگیری مسلم نکوهش می کند و به او می گوید :من تو را مأمور دستگیری یک نفر (نه یک گروه)کردم ،در حالی که نیروهای زیادی را برای دستگیری او تلف کردی ،محمد در پاسخ او در توصیف شجاعت و قدرتمندی مسلم می گوید :آیا نمی دانی که مرا برای دستگیری شیری ژیان و دلاوری سلحشور که شمشیر برنده ای در کف دارد ،فرستاده ای ؟(ابن اعثم ،کتاب الفتوح ،ج5،ص53/ خوارزمی ،مقتل الحسین علیه السلام ،ج1،ص301/ ابن شهرآشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج4،ص101).
35.شیخ مفید ،الارشاد ،ج2،ص132/ ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب ،ج4،ص92-93.
36.کاظم سادات اشکوری ،«نقالی و شاهنامه خوانی »ادبستان ،سال اول ،ش1369،12،ص76-77(به نقل از مرشد عباس زریری ،«نقالی هنر داستان سرایی ملی »مجله ی جنگ اصفهان ،1345).
37.ماری آلن پیچ ،«راویان داستان باستان(نقالی درایران )»،ترجمه ی و تلخیص الف .افسری ،نامه ی فرهنگ ،سال دوم ،ش3،1371،ص122.
38.محسن حسام مظاهری ،«گزارش اجمالی از عزاداری امام حسین علیه السلام ،در دوران قاجار »،فرهنگ اندیشه ،سال پنجم ،شماره ی 1385،17،ص94-95.
39-شاهرخ مسکوب ،هویت ایرانی و زبان فارسی ،ص210-211.وی در ادامه ی سخن خود ،برای اثبات ادعایش ،به شواهدی از حکایات و داستان های حماسی -اسطوره ای که عرفای پیشین در آثار عرفانی -فلسفی خود آورده اند ،اشاره کرده و می گوید :«یکی از ارکان فلسفه ی اشراق سهروردی ،به اصطلاح خودش ،حکمت خسروانی اکاسره بود ؛اندیشه ی فرزانگی ایران پیش از اسلام .رساله های فارسی سهروردی پراست از بازسازی و تعبیر عرفانی -فلسفی اسطوره های ایرانی مثل اشارتی که در نامه های عین القضات به رخش و رستم و زال و شبدیز و همت کی خسرو و چیزهای دیگر می بینیم .توجه اسطوره ی مرغ و سیمرغ و آزادی روح و قفس جسم را نه فقط در شیخ اشراق می بینیم ،بلکه ازابن سینا گرفته تا خواجه نصیر (تا آنجا که به فکر عرفانی این دوره مربوط است )و دیگران به آن پرداخته اند ،افسانه ای که بی گمان در منطق الطیر به کمال می رسد .
می دانیم که جامی و عرفای دیگر هم فقط به قصص قرآن اکتفا نکرده و از اسطوره های قدیم خودمان نیز استفاده کرده اند .»(همان ،ص211).
40.راجر سیوری ،ایران عصر صفوی ،ترجمه ی کامبیزعزیزی ،ص27.


منبع : نشریه تاریخ در آینه پژوهش ،ش23
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر