نجات مدیران و متخصصان از زیر بمباران اطلاعات

به لحاظ سنخ شناسی، وضعیت توسعه ای یک استان، به لحاظ «سازمانی»، ماهیت بخشی، میان‌بخشی و فرابخشی دارد و به لحاظ «تخصصی-کارشناسی» ماهیت رشته‌ای، میان‌رشته‌ای، ترارشته‌ای و فرارشته‌ای دارد

نجات مدیران و متخصصان از زیر بمباران اطلاعات

 آسیب شناسی 
 صدها میلیون داده‌ها (data) در دستگاه های گوناگون کشور فراهم می‌شود. مرکز آمار ایران، سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزی، وزارت خانه‌ها و سازمان های پایین دست آن‌ها، و شهرداری ها دستگاه های عمده ی جمع آوری، پردازش اولیه و ارایه کننده‌ی این داده‌ها به شمار می آیند. هزینه‌های فراهم کردن این داده‌ها بسیار سنگین است. 

این داده‌ها بر حسب تناسب در اختیار مدیران و کارشناسان، نمایندگان مجلس، وزیران به طور خاص، و نیز بخش بزرگی در اختیار عموم قرار می‌گیرد. هدف اصلی از این همه تلاش برای اندازه گیری، گردآوری، پردازش و ارائه‌ی داده‌ها چیست؟ 

هدف اصلی از این اقیانوس داده‌ها، شناخت وضعیت کشور در سطوح مختلف ملی، بخشی، خطه ای، منطقه‌ای، استانی، شهری و حتی محلی است. شناخت، مقدمه‌ی لازم برای تشخیص قوت‌ها، ضعف‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها است. پس از شناخت، نوبت چاره اندیشی، تصمیم گیری، برنامه ریزی، اجراء و ملازمات آن است.  

آیا مخاطبان می‌توانند از این اقیانوس داده‌ها، تصویری واقعی از وضعیت مثلا کشور، استان، شهر یا دستگاه مورد نظر خودرا بیابند؟  

برای نمونه، نمایندگان مجلس هر ماه و سال هزاران عدد داده‌ها به عنوان شاخص‌های اندازه گیری شده دریافت می کنند، آیا می توانند از آن ها تصویری فراگیر از وضعیت کشور دریافت کنند؟ ممکن است گفته شود که نمایندگان مجلس طیفی رنگین از مردم اند و اگر نتوانند از هزاران قطعه داده‌ها به یک تصویر فراگیر دست بیابند، غیرمنتظره نیست. آیا یک متخصص مثلاً اقتصاد، جامعه‌شناسی، مالی یا رشته‌های علوم و مهندسی در برابر هزاران قطعه داده‌ها توانایی دارد که تصویری فراگیر از وضعیت کشور ارایه کند؟  

سال‌ها پیش میلر (Miller, 1956) در دانشکده‌ی روانشناسی دانشگاه هاروارد بر توانایی پردازش ذهن انسان در قبال داده‌های منفصل پژوهش کرد و به «عدد سحرآمیز هفت» رسید؛ یعنی انسان‌ها هفت شاخص را به آسانی پردازش می‌کنند، پس از آن بین 5 تا 9 شاخص را هم می‌توانند، ولی با فزونی بیشتر داده‌ها دچار نااستواری در استنتاج می‌شوند، یعنی غیرمنطقی می شوند و شناخت شان آشفته و درهم برهم می‌شود. (در درس تصمیم گیری، این ادعا به صورت ریاضی با «مقایسه‌ی زوجی شاخص‌ها» نشان داده می‌شود.) 

در واقع، انسان‌ها نمی توانند ده‌ها شاخص مربوط به یک وضعیت را به‌طور همزمان پردازش کنند و از آن‌ها تصویری فراگیر از یک وضعیت به دست آورند. از این ناتوانی انسان، بسیاری سوء استفاده می‌کنند. عده ای برای منظورهای خاص مانند تأیید توانایی مدیریت خود، یا نمایش موفقیت یک سازمان یا شرکت، یا گرفتن تأیید یک رساله یا پژوهش، صدها قطعه داده‌ها و شاخص ها را در برابر تصمیم گیران می‌گذارند. مثلاً در یک ارایه‌ی 30 دقیقه، 100 اسلاید نمایش می‌دهند. در واقع ذهن تصمیم گیران و مخاطبان را با داده‌ها بمباران می‌کنند؛ تصمیم گیران مانند هر انسان دیگر، توانایی پردازش همزمان صدها قطعه داده‌ها را ندارند و ابراز ناتوانی هم معمولا حمل بر نادانی می‌شود. از این‌رو از این که بگویند نفهمیدند، پرهیز می کنند. این چنین است که تصمیم‌گیران در برابر بمباران داده ها تسلیم می شوند.  

بسیاری از مخاطبان از «سندروم بمباران داده‌ها» بی‌اطلاع اند و بر اثر کثرت داده‌ها نیز دچار توهم‌ می‌شوند که «بیهوده سخن بدین درازی نبود» و داده‌های بسیار نشان از موفقیت است. فردا که با آن همه داده ها، وضعیت دچار بحران و فروپاشی می‌شود، نمی‌دانند «که چه بود و چرا شد». (فروپاشی شوروی و رژیم پهلوی دو نمونه بارز از انبوهی داده‌ها و ناتوانی پردازش آن‌ها بود.در این باره بحث ها است، بماند برای بعد.)

چاره یابی  
برای شناخت فراگیر، مثلا وضعیت توسعه در یک استان در برابر هزاران قطعه‌ی داده‌ها چه می توان کرد؟  

در اینجا مناسب است که «سندروم داده‌ها» تعریف شود. «داده های آماری» برونداد یک سیستم است، یعنی به عنوان «رفتار» سیستم دسته‌بندی می‌شود («رفتار» در برابر «ساختار» سیستم است). «سندروم رفتاری»، مجموعه‌ای از ویژگی‌های «مرتبط» به یک «وضعیت معین» است که اغلب برخاسته از «زمینه‌های» «عدیده» است. مثلا «وضعیت توسعه‌ای» یک استان مورد نظر است. داده‌ها و سپس شاخص های توسعه ای استان اندازه گیری و پردازش اولیه می‌شود. این شاخص‌ها برخاسته از «زمینه‌ها»ی «عدیده»ی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی، فناوری و مانند آن است. همچنین این شاخص ها به هم «مربوط» اند. 

به لحاظ سنخ شناسی، وضعیت توسعه ای یک استان، به لحاظ «سازمانی»، ماهیت بخشی، میان‌بخشی و فرابخشی دارد و به لحاظ «تخصصی-کارشناسی» ماهیت رشته‌ای، میان‌رشته‌ای، ترارشته‌ای و فرارشته‌ای دارد (امیدوارم به این اصطلاحات به‌تدریج بپردازم.). خلاصه این مطالب این است که فقط و فقط ممکن است یک تیم از متخصصان و کارشناسان مرتبط، از هزاران قطعه داده ها بتوانند تصویری واقعی از وضعیت مثلا توسعه فراهم کنند. البته ممکن است به علل عدیده شکست بخورند و نتوانند.  
 
در واقع شناختن یک وضعیت از هزاران قطعه داده‌ها مانند ساختن یک پازل ناشناخته با اجزای موجود آن است. هر گروه تخصصی-کارشناسی، جزیی از پازل را استخراج می‌کند و سرنخی از اجزای همسایه ی خود به دست می دهد. متخصصان ابررشته‌ای (مانند متخصص مهندسی سیستم‌ها) در تعامل با گروه های مذکور اجزای پازل را به هم مربوط می کنند تا پازل ناشناخته کم کم ظاهر شود، یعنی تلاش‌ها به سوی تصویر واقعی از وضعیت سوق بیابد (رجوع شود به مبحث فرآیند ماهیت‌یابی/ بازساختارپذیری در رویکرد سیستمی). 
 
این مهم با ایجاد سیستم‌های خبره نیمه خودکار پشتیبانی می شود. این چاره‌ای نظری-عملی است. دستاورد این تلاش ها این است که ساختار علی (علت های) شاخص ها را به دست می دهد. حال که چنین سیستم‌هایی نیست، چه می توان کرد؟ می توان ساختار علی شاخص ها را به طور نسبی عملا استخراج کرد؛ گام های مربوط چنین اند:  
 
گام 1- متخصصان و کارشناسان مجرب مربوط به هر گروه برای تبیین شاخص‌ها را تعیین کرد. 
گام 2- تیم تبیین هر گروه شاخص‌ها را تشکیل داد. تبیین بر تعیین علت‌ها و عوامل مکمل و موازی پیدایی هر شاخص و نیز گروه شاخص متمرکز است. سپس بر تعیین روابط شاخص های درون گروه و بیرون گروه متمرکز می‌شود. 
 
گام3- با کمک هر تیم تبیین، شیوه‌ی تبیین هر شاخص تعیین می شود. 
 گام4- شیوه‌های تبیین حاصل از گروه ها تلفیق می‌شود تا یک «شیوه‌ی فراگیر تبیین» فراهم شود. 
 گام 5- ساختار شکلی مناسب برای نمایش دستاوردهای گروه های تبیین تعیین شود. برای این منظور، ساختار سطح‌مند «گراف-ماتریسی» مناسب است. 
 
گام6- گزارش اولیه‌ی هر گروه در ساختار شکلی با شرح نوشتاری دریافت می‌شود. 
گام7- دستاوردهای گروه‌های تبیین در یک ساختار، در سطح بالاتر، تلفیق می‌شود. برای تلفیق، «هماهنگی» (به معنای تخصصی آن شامل پیشنهادهای جرح، تعدیل و تلفیق یافته‌های گروه‌ها برای اعمال یکپارچه‌سازی) انجام می‌شود. 
 
گام8- گزارش نهایی هر گروه (گام 6) مطابق تعدیلات (گام 7) اصلاح می‌شود. 
گام9- گزارش تلفیقی تبیین برای «شناخت فراگیر وضعیت» از گزارش‌های نهایی گروه‌ها ایجاد می شود. 
 
خلاصه و نتیجه 
1- از هزاران شاخص و داده‌ها منتشر شده در کشور می‌توان تصویر پراکنده، جزیی و بعضاً معارض از یک وضعیت استخراج کرد، ولی نمی‌توان شناخت فراگیر از وضعیت دریافت کرد. 
2- شناخت‌های جزیی و پراکنده، ورطه ای برای خرده کاری ها، تعارض ها، تزاحم ها و اتلاف زمان و توان است و امکان رهایی از معضلات و مخمصه‌ها پیچیده بسیار بعید و حتی ناممکن است. 
3- از چاره های بایسته، برخورداری از نظریه پردازی به ویژه در قبال پیچیدگی و  ایجاد سیستم های پشتیبان اعم از عملیاتی و خودکار است. 
4- در صورت نبود سیستم‌های خودکار، از سیستم های عملیاتی با دقت و سرعت کمتر می توان بهره گرفت. 
 
Miller, G. A. (1956). "The magical number seven, plus or minus two: Some limits on our capacity for processing information". Psychological Review. 63 (2): 81–97 

 بیشتر بخوانید:
 انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است 
  استالین و پژوهش های جانبدارانه
نقد ادعای ظهور عصر پسادینی در ایران

216216
 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر