سفیری روحانی

محرم 1425
در روزهای پایانی ماه رمضان، سیدهادی خسروشاهی یکی از بزرگترین سفیران ایران در جهان، پس از پایان یافتن دوران خدمت سه ساله اش به عنوان رئیس دفتر حفاظت منافع ایران در مصر، که همیشه دوست می داشت آن را «سرزمین محبوب و سرزمین کنانه» بنامد، قاهره را ترک کرد و به تهران بازگشت. وی قاهره را بدون سر و صدا و بدون این که محافل سیاسی و دیپلماتیک و مردان فرهنگ و اندیشه و استادان دانشگاه های مصر، فرصتی برای تودیع با او بیابند و زیبنده ما بود که با او خداحافظی کرده و دستانش را به نشانه آرزوی دیداری دوباره، بفشاریم، ترک نمود؛ ولی خسروشاهی به «تودیع نامه ای» بسنده کرد و با ارسال آن به برخی از دوستان مصری اش، در واقع از آنها خداحافظی کرد و از عدم ملاقات با آنان، به دلیل فرا رسیدن ماه مبارک و شرایط جسمی خود، پوزش طلبیده بود.
سخن از این شخصیت و تلاش های علمی اش در دوره اقامت در قاهره، می تواند مقدمه خوبی برای شناخت بخشی از ویژگی های روابط منحصر به فردی باشد که مصر و ایران را به هم پیوند می دهد، و همچنین دروازه مناسبی که می تواند پرتوی بر عمق این روابط بیندازد و برای از سرگیری آن روابط، پس از دیدار ثمربخش مبارک و خاتمی در روزهای اخیر، کمک نماید.
هادی خسروشاهی دوست می دارد که او را فقط «سید» بنامند، نه جناب سفیر و نه استاد! اگر کسی را در ایران و سایر مناطق شرق اسلامی بدین نام بخوانند، بدین معناست که وی از سلاله حسن و حسین رضی الله عنهما است و به عترت طاهرین و خاندان بزرگوار پیامبر وابستگی دارد و هرگاه یکی از سادات در جرگه مردان دین قرار گیرد و لباس آنان را بپوشد، چون دیگران «عمامه سفید» بر سر نمی گذارد، بلکه «عمامه سیاه» بر سر می نهد تا اشاره ای باشد به خاندان شریفی که بدان منتسب است.
«سید» سه سالی را که در قاهره گذراند، همواره لباس سنتی خود را حفظ کرد و من در مراسم عمومی و گردهمایی ها و سمینارها و در میان انبوه جمعیتی که لباس فرنگی پوشیده اند، او را می دیدم که «لباس ویژه» خود را بر تن دارد که او را تا حد زیادی به سیدجمال الدین اسدآبادی (افغانی) شبیه می ساخت و جای شگفتی نیست، زیرا خسرو شاهی شدیدا شیفته افغانی بود و او را نخستین رهبر جنبش های اصلاح فکری و سیاسی در دوران جدید می دانست و از مدت ها پیش، سخت مشغول جمع آوری آثار و نوشته های افغانی، اعم از کتاب، مقاله، اسناد و نامه های عربی و فارسی وی از گوشه و کنار جهان بود و در طول اقامت در قاهره نیز در پی آن بود که از کتابخانه و مرکز اسناد مصر دارالکتب و الوثائق دیدار کند و به جست وجوی بیشتر درباره اسناد کمیاب افغانی بپردازد. سرانجام خسروشاهی توانست در سال گذشته (2002 م) دایرة المعارف بزرگ خویش درباره سیدجمال تحت عنوان «الآثار الکاملة للسید جمال الدین الحسینی الافغانی» را در شش جلد بزرگ شامل نه جزء و در بیش از سه هزار صفحه توسط یکی از انتشاراتی های بزرگ مصر به چاپ برساند. این کاری بزرگ و به هر ملاکی که در نظر بگیریم، تلاش علمی ارزشمندی است که خسروشاهی آن را به انجام رسانید و کاری را که متفکر معروف مصری دکتر محمد عماره در این زمینه آغاز کرده بود، تکمیل کرد و به اتمام رساند.
خسروشاهی در مدت اقامتش در سرزمین کنانه، به تحقیق، تألیف، نگارش مقاله و انتشار آن در روزنامه ها و مجله های مصری و مشارکت در اجلاس و سمینارهای فکری و علمی، تمایلی بیش از حضور در جشن هایی داشت که به مناسبت های مختلف برگزار می شود و معمولاً وقت دیپلمات ها را به هدر می دهد. خسروشاهی با چنین گرایشی، یکی از حلقه های سلسله با عظمت سفیران بزرگ ایرانی است که از سال 1925 سال آغاز تبادل سفیر میان دو کشور در مصر کار کرده اند.
ایران در دوره های مختلف همواره علاقه داشته بهترین فرزندان خود را که در عرصه فرهنگ، علم و اندیشه معروف و مورد توجه بودند، به عنوان سفیران ایران در مصر برگزیند، تا جایگاه مصر را ارج نهد و نقش پیشتازانه آن را در تمدن، تجلیل نماید و درک کامل خود را از مهم ترین ملاک هایی که روابط میان دو کشور بر آن استوار است، بیان کند، برای نمونه، این سلسله سفیران، پزشک و ادیب بزرگ دکتر «قاسم غنی» را در بر دارد که پس از پایان مأموریتش به عنوان سفیر ایران در مصر (سال 1948 م) وزیر بهداشت و سپس وزیر فرهنگ ایران شد و پس از وی، نویسنده و منتقد و سیاستمدار معروف ایرانی استاد «علی دشتی» (1948 1951) به مصر آمد و روابط دوستانه ای با برخی از بزرگترین استادان و متفکران مصری به ویژه دکتر طه حسین، دکتر عبدالوهاب عزام و دیگران برقرار کرد. این سفیران، عملکرد خود را بر مبنای تقدیم جنبه های فرهنگی و تمدنی بر دیگر جنبه ها و پشتیبانی از روابط فکری و مذهبی استوار ساختند تا پایه های محکم و استوار روابط میان دو کشور مصر و ایران را تثبیت کنند و از آن مبانی به سوی اقدامی سودبخش و مشترک در دو سطح منطقه ای و بین المللی حرکت نمایند. در واقع کار و فعالیت دیپلماتیک، میان این سفیران و تداوم فعالیت های علمی و ادبی شان جدایی نیفکند، بلکه حضور در قاهره، آنان را تشویق کرد تا با شور و شوقی فراوان و عزمی خستگی ناپذیر به تحقیق و تألیف بپردازند و از فضای بی نظیر قاهره که از محرک های معنوی و روحی سرشار است و استعدادها را بر ارائه اندیشه و ابتکار در عمل تشویق می کند، استفاده نمایند.
خسروشاهی از این سلسه سفیران ایرانی است، ولی او به جنبه دیگری از جنبه های ارتباط میان دو کشور نیز که حقیقتا نوعی خاص است، عنایت ورزید و بر آنان برتری و افزونی دارد و آن پیوندی است که فضای علمی و فرهنگی مصر را زمینه مناسبی برای طرح نظریات مذهبی و فکری قرار می دهد؛ نظریاتی که چه بسا طرح آن به این شکل گسترده، در اغلب کشورهای اسلامی دشوار باشد. در اینجا باید بگویم مصر در چهره شیوخ بزرگ الازهر و در طلیعه آنان شیخ محمود شلتوت ترسیم می شود که بنیانگذار اندیشه تقریب میان مذاهب اسلامی و به ویژه میان مذاهب چهارگانه اهل سنت و مذهب شیعه امامیه است و این دعوت، بزرگترین اثر را در کم شدن آفت تعصب مذهبی و زدودن بسیاری از نظریات نادرست و اوج بخشیدن به جنبه های اتفاق و دور ساختن و چشم پوشی از موارد اختلافی میان مذاهب، داشت.
خسروشاهی به حکم تکوین علمی و تبحری که در علوم عربی و اسلامی داشت و به علت این که یکی از اعضای انقلاب اسلامی ایران به شمار می رود، و از سوی دیگر استاد دانشگاه تهران است و قبلاً نیز مسؤولیت سفارت ایران در واتیکان را بر عهده داشت و در عرصه گفت وگوی تمدن ها و مذاهب فعالیت کرده است، از این رو در طول مدت حضورش در مصر، خود را به سبب این ویژگی ها، شایسته آن می دید که در فضای پُر از دلهره و شک ناشی از قطع روابط میان دو کشور، در شرایط بین المللی خاصی که هجوم وحشیانه به اسلام به بهانه نبرد با تروریسم! بالا گرفته و تهدیدات و تجاوزات خشونت بار علیه نظام های سیاسی کشورهای اسلامی به ادعای بسط دموکراسی و حقوق بشر گسترش یافته است، آرام و گام به گام در راه نزدیک سازی مفاهیم مذهبی و نظریات سیاسی میان دو کشور بزرگ، اقدام و حرکت کند.
خسروشاهی علاوه بر دایرة المعارفش، امسال سه کتاب دیگر نیز در قاهره به چاپ رساند که نسخه هایی از آنها را به همراه نامه خداحافظی به مناسبت پایان مسؤولیتش، برای من فرستاد. دو جلد از آنها تألیف خود وی و کتاب سوم، کتاب مختصری درباره عقیده شیعه امامیه و تألیف استادش آیة الله شیخ ناصر مکارم شیرازی است. خسروشاهی در مقدمه ای که بر این کتاب نگاشته اعتقاد دارد که این کتاب می تواند موانعی را که در طول زمان بین مسلمانان ایجاد شده، از میان بردارد و برای محقق ساختن وحدت کلمه میان ملت های اسلامی کارساز باشد.
کتاب دوم خسروشاهی نیز با همین جهت گیری است و با تحقیق درباره عبدالله بن سبا که درباره نقش وی در پیدایش تشیع! اختلاف بسیاری است، روشن می سازد که چگونه طرح نقش این پدیده موهوم در گذشته و حال، برای ایجاد و گسترش اختلاف میان مسلمانان به کار رفته است. کتاب سوم را خسروشاهی با این هدف تألیف کرده است که به برخی از نوشته ها و اظهار نظرها که اخیرا درباره روابط میان جمال عبدالناصر و انقلاب اسلامی ایران در مصر مطرح گردیده پاسخ دهد. همچنین این کتاب بسیاری از مفاهیم غلط درباره طبیعت انقلاب اسلامی و نقش و اهداف آن را تصحیح می کند.
خسروشاهی در طول سه سالی که در مصر بود می خواست اثبات کند روابط و نزدیکی هایی که دو کشور را در عرصه تمدن و فرهنگ و اندیشه به هم پیوند می دهد، بسیار عمیق تر از آن است که حوادث پیش آمده آن را به لرزه در آورد و یا اختلافات موقت و گذرا، بدان ضربه بزند.
* استاد دانشگاه عین شمس قاهره
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر