افرادى که رابطه دوستى و برادرى با آنها ممنوع است

در روایتى امام باقر علیه السلام از پدر بزرگوارشان امام سجاد علیه السلام نقل مى کنند که فرمودند:کان امیرالمؤ منین علیه السلام یقول على منبر الکوفِة : یا معشر المسلمین ! لِیُؤ اخى المسلمُ المسلم ، و لا یُواخِیَنَّ الفاجر و لا الاَحمق و لا الکذَّاب ، فانَّ الفاجر یُزَیِّن لک فعله ، و یَحُثُّک اءنَّک تاءتى مثله ، و لا یُعینُک على اءمر دینک و لا دن ...

افرادى که رابطه دوستى و برادرى با آنها ممنوع است

در روایتى امام باقر علیه السلام از پدر بزرگوارشان امام سجاد علیه السلام نقل مى کنند که فرمودند:
کان امیرالمؤ منین علیه السلام یقول على منبر الکوفِة : یا معشر المسلمین ! لِیُؤ اخى المسلمُ المسلم ، و لا یُواخِیَنَّ الفاجر و لا الاَحمق و لا الکذَّاب ، فانَّ الفاجر یُزَیِّن لک فعله ، و یَحُثُّک اءنَّک تاءتى مثله ، و لا یُعینُک على اءمر دینک و لا دنیاک فَمدخَلَهُ علیک و مَخرَجَه من عندک شین علیک . و اما الاحمق فانّه لا یطیع مرشدا و لا یستطیع صرف السوء عنک ، و ربَّما اءراد اءن ینفعک فیضُرُّک بعده خیر مِن قُربِه ، و سکوتُه خیر مِن منطقِه ، و موتُه خیر مِن حیاته . وَ اَمَّا الکذّاب فانَّه لا ینفعک سبب لک العداوَةَ و یثبت لک السَّخائم فى الصُّدور و یُفشى سرَّک و یَنقُلُ حدیثَک و ینقُلُ اءحادیث النَّاس ‍ بعضهم الى بعض (675).
امیرالمؤ منین علیه السلام بر فراز منبر مسجد کوفه مردم را موعظه مى کردند: اى گروه مسلمانان با یکدیگر برادرى کنید! اما از برادرى با فاجران ، احمقان و دروغ گویان بپرهیزید. در این روایت سه گروه مورد نهى قرار گرفته اند:
یکى افرادى که به گناه آلوده اند؛ یعنى کسانى که از انجام گناه پروا و پرهیز ندارند؛
طایفه دیگر، گروهى که در ادراکات توانمند نیستند و اصطلاحا در عرف از آنها تعبیر به احمق مى شود؛
و طایفه سوم ، افرادى که با دروغ گویى خو گرفته اند.
حضرت ، این گونه دلیل مى آورند: فاجر گناهکار، در مقام توجیه گناه و افعال خود است ؛ و به همین دلیل هیچ وقت کار زشت را در ملاءعام انجام نمى دهد و اگر هم انجام داد، سعى مى کند پوشش و توجیهى براى آن بیابد و بعد از آن دیگران را به انجام آن گناه تشویق مى کند. بنابراین ، اولین خطر در ارتباط با این دسته از افراد این است که انسان به گناه آلوده مى شود.
خطر دوم این است که او هرگز در امور دین و دنیا به انسان کمک نخواهد کرد؛ چون انسانى است که در دین و اعتقادات خود، ضعیف است ، مرتکب گناه مى شود و طبعا وقتى کسى با خلاف کارى خو گرفته باشد، نمى تواند دیگران را در امر دین و دنیایشان کمک کند.
خطر سوم این است که انسان را به همان طایفه منتسب مى کند و موجب ننگ و بدنامى مى شود؛ با این توضیح که معمولا قضاوت مردم درباره انسان ها، بر اساس روابط و دوستى شان با دیگران است . در عرف هم وقتى مى خواهند بدانند فردى چگونه است ، مى گویند ببینید با چه کسى رابطه دارد و همنشین و دوستش کیست ؟ هر قضاوتى که در مورد دوست انسان داشته باشند، درباره خود او هم خواهند داشت .
گروه دوم که دوستى با آنها نهى شده ، احمقان هستند که حضرت ، علت آن را چنین ذکر مى فرمایند که انسان بى خرد، به خاطر کمبود سرمایه عقل ، هرگز از انسان عاقل پیروى نمى کند و به ذهنیات خود توجه دارد؛ بنابراین هرگز نخواهد توانست مرشد خوبى باشد؛ چون نه سرمایه اى دارد و نه حاضر است از سرمایه دیگران بهره مند بشود و از طرفى براى انسان هاى دیگر نیز نمى تواند مفید باشد. و دیگر این که نخواهد توانست پستى ها و زشتى هاى انسان را از او دفع کند و چه بسا در مقام نفع رسانى ، به انسان ضرر مى زند. بنابراین دور بودنش از انسان بهتر از نزدیک بودن ؛ و ساکت بودنش ‍ بهتر از سخن گفتن است و خلاصه مرگش بهتر از زندگى است ؛ چون نه براى خود مفید است نه براى دیگران .
گروه سوم که در کلام حضرت ، دوستى با آنها نهى شده ، انسان هایى هستند که به دروغ گویى خو گرفته اند و کذابند؛ یعنى همه زندگى آنها با دروغ آمیخته است . ارتباط با این گروه ، هرگز براى انسان مفید نخواهد بود. علتش این است که انسان دروغ گو مى تواند کینه را در دل انسان جا بدهد؛ چون از دیگران مطالبى را نقل مى کند و از طرفى راست نمى گوید. به طور طبیعى انسان به افراد دیگر بدبین مى شود و کینه دیگران را در دل مى کارد و باعث مى شود که این کینه ها در دل انسان راسخ شود و به هیچ قیمتى پاک نشود.
دیگر این که به افشاى اسرار دوستانش مى پردازد و ناخودآگاه به نمامى روى مى آورد که این خصلت مى تواند در ارتباطات انسان با دیگران تاثیرات منفى بسیارى بگذارد.
در روایت دیگرى که در همین باره ذکر شده است گروه هایى را که نمى توان با آنها عهد اخوت بست چهار گروه مى داند و علاوه بر سه گروه ذکر شده انسان هاى ترسو را نیز اضافه کرده است . علتش را هم در این روایت ذکر مى کنند و مى فرمایند: انسان ترسو از همه چیز مى ترسد، حتى از تو مى ترسد و رویگردان است . بنابراین به انسان ها توصیه شده است که از ایجاد رابطه با چهار گروه پرهیز شود:
اول ، افرادى که آلوده و مشهور به گناهند.
دوم ، افرادى که از سرمایه عقل بهره مند نیستند.
سوم ، افرادى که مبناى زندگى شان دروغگویى است .
چهارم ، انسان هاى ترسو.
نکته دیگرى که در فرمایش امام سجاد علیه السلام درباره حقّ برادر مؤ من آمده و نیاز به توضیح دارد، این است : که میان وى و وسوسه هاى شیطانى او حائل شود و او را نصیحت و براى او خیرخواهى کند. خیرخواهى و حائل شدن بین وسوسه هاى شیطانى و او، مى تواند صورت هاى مختلفى داشته باشد:
مؤ من آیینه مؤ من است
یکى از ساده ترین راه هایى که به بیان بسیار روان و کوتاه در معارف ما مکرر ذکر شده ، این است که براى او مانند آینه باشد که المؤ من مرآة المؤ من (676)؛ مؤ من آیینه مؤ من است . این تعبیر براى همگان بسیار ساده و قابل فهم است ، اما از این روایت مى توانیم دو تفسیر داشته باشیم :
یکى این که انسان به وسیله برادر مؤ من خود، زشتى ها، پلیدى ها و اشکالات اخلاقى خود را ببیند؛ یعنى از کردار نیک و رفتار صحیح او، به رفتار نامناسب خود پى ببرد و درصدد برطرف کردن آنها برآید. به عبارت روشن تر این من هستم که مى توانم چهره باطن خود را در اعمال و رفتار برادرم ببینم و مثل آیینه ، زشتى ها و بدى هاى خود را در آن حس کنم و از بین ببرم . وقتى انسان مقابل آیینه مى ایستد، اگر در چهره اش اشکالى باشد، به طور طبیعى در آینه مى بیند و درصدد برطرف کردن آن برمى آید. بر این برداشت شاهدى هم از روایات داریم ؛ در روایتى از امیرالمؤ منین علیه السلام در توصیه هاى خود به کمیل نقل شده است ، که چنین فرموده اند:
یا کمیل ! المؤ من مرآة المؤ من لاءنَّهُ یَتَاءَمَّلُهُ و یَسُدُّ فَاقَتَهُ و یُجَمِّلُ حالَتَهُ(677).
((اى کمیل ! مؤ من آیینه مؤ من است ؛ چرا که با دقت در آن مى نگرد، نیازهاى باطنى و نقص هاى معنوى خود را به وسیله تاءمل در آن از بین مى برد و حالات معنوى و خصایص نفسانى خود را جمال و زیبایى مى بخشد)).
توجیه دوم این است که مؤ من براى برادرش مثل آیینه است ؛ همان طور که آیینه به انسان خیانت نمى کند و واقعیت آن چنان که هست به او نشان مى دهد، مؤ من هم باید بدى ها، زشتى ها و وسوسه هاى شیطانى نفس برادر خود را براى دیگران بیان نکند و فقط به خود او بگوید. در روایتى حضرت مى فرمایند:
رَحِمَ اللَّه مَن اءهدى الىَّ عیوبى (678).
((رحمت خدا بر کسى که مرا به عیوبم آگاه کند)).
در روایت دیگرى از امام صادق علیه السلام آمده است :
اءحب اخوانى الىَّ من اءهدى الىَّ عیوبى (679).
((بهترین برادران من کسى است که اشکالات مرا به من هدیه کند)).
در سخن دیگرى از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که مى فرمایند:
لِیَکُن آثَرُ النَّاس عندک من اءهدى الیک عیبک ، و اءعانک على نفسک (680).
((از میان دوستانت کسى را برگزین که عیب هاى تو را به تو هدیه کند و براى خودسازى ، تو را یارى دهد)).
مؤ من آیینه مؤ من است ؛ بدى هایى را که در نهایت موجب آزار و اذیت او مى شود از او بزداید. مؤ من چهره برادر دینى خود را از بدى ها تنزیه مى کند.
وقتى انسان واقعا بدى را آن طور که هست ببیند قطعا به رفع آن اقدام مى کند؛ چرا که انسان همان طور که دوست دارد چهره ظاهرى خود را از زشتى ها و پلیدى ها تطهیر کند، علاقه دارد چهره باطنى خویش را هم پاکیزه کند.
در این جا توجه به این مطلب لازم است که معناى آینه بودن مؤ من این نیست که فقط بدى هاى برادر مؤ منش را ببیند. از امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
الاشرار یَتَتَبَّعونَ مَساوِىَ النَّاس ، و یَترُکون مَحاسِنَهم ؛ کما یتتبَّع الذُّباب المواضعَ الفاسدةَ(681).
((افراد شرور همیشه دنبال یافتن بدى هاى مردم هستند، درست مثل مگسى که صورت زیبا و دوست داشتنى را رها مى کند و روى مواضع فاسد مى نشیند)).
انسان هاى شرور همه خوبى ها و خیرات برادر مؤ من خود را نادیده مى گیرند و فقط زشتى هاى او را به رخش مى کشند. این یکى از زشت ترین شیوه هاى ارتباطى مؤ منان با یکدیگر است . گاهى هم افرادى هستند که به ظاهر با دیگران پیمان دوستى مى بندند تا به عیب هاى آنان آشنا شوند و بتوانند از آن عیوب ، علیه آنها سوءاستفاده کنند و دست به افشاگرى بزنند و آبروى مؤ من را در معرض خطر قرار دهند. این عده غافلند که این سیره انسان هاى بدسیرت است . در حکم عیسى بن مریم علیه السلام آمده است که فرموده اند:
یا عَبیدَ السوء! تَلومون النَّاس على الظنِّ و لا تَلومون اءنفسکم على الیقین (682).
((اى بندگان زشتى ! مردمان را بر آنچه شاید در آنها باشد ملامت مى کنید؛ حال آن که نفس خود را بر بدى هایى که به یقین در شما هست ملامت نمى کنید)).
پس مهم این است که مؤ منان در ارتباط خود با دیگران واقعا به منزله آیینه باشند؛ آیینه اى که همه آنچه را که هست نشان مى دهد؛ همان طور که زشتى ها را نشان مى دهد، محاسن را نیز نشان مى دهد.
نکته مهمى که باید بدان اشاره کنیم این است که انسان اگر زشتى و نقصى در برادر مؤ من خود مى بیند، براى این که بین او و وسوسه هاى شیطانى حائل شود، باید او را از انجام زشتى ها و تخلق به اخلاق ناپسند نهى کند و به راه صحیح و درست هدایت کند و در واقع ناصح باشند نه ملامتگر. حتى ممکن است انسانى در طول حیات دچار خطا و گناهى شود که در سایه آن گناه ، استحقاق حد خوردن هم داشته باشد، ولى در معارف و سخنان اهل بیت علیهم السلام تصریح شده است که نباید او را ملامت کرد:
اذا زَنَت خادمُ اءحدِکم فلیَجلِدها الحدَّ و لا یُعَیِّرها(683).
((اگر خدمتکار یکى از شما مرتکب زنا شد او را حد بزنید ولى سرزنش و ملامتش نکنید)).
خلاصه این که اگر انسان به اشکالات برادر مؤ منش وقوف پیدا کرد، براى هدایت او در مقام توصیه و تذکر برآید؛ نه این که زبان به ملامت و بدگویى او باز کند. مرحوم کلینى روایتى از امام صادق علیه السلام نقل کند:
من اءنَّب مؤ منا اءنَّبه اللَّه فى الدُّنیا و الاخرة (684).
((کسى که مؤ منى را مورد سرزنش و ملامت قرار دهد، خدا در دنیا و آخرت موجبات ملامت و سرزنش او را فراهم خواهد کرد)).
در اواخر بیان امام سجاد علیه السلام در حقّ برادر تعبیر قابل توجه و دقتى آمده است که اخوت را مبتنى به قصد قربت مى کند. به تعبیر امام سجاد علیه السلام و الاقبال علیه فى اللَّه و براى خدا به او اقبال داشته باش . در این بیان ، حضرت ارزش دوستى و قوام و دوام آن را به خدایى بودن آن دانسته ، مى فرمایند: در صورتى که براى خدا باشد پایدار خواهد بود. و اگر روابط و پیوندها بدون خدا و یاد و ولایت امر او باشد، طبعا مستدام و قابل دوام نخواهد بود.
ثمره دوستى و برادرى در قیامت
ارتباطى که بر اساس طمع ، منافع مادى و امور دنیوى باشد، به همان دلیل که این عوامل و انگیزه ها، دوام و بقا ندارند، دوام نخواهند داشت . اما چون ذات ذوالجلال الهى تنها موجود باقى و همیشگى عالم است ، آنچه که منتسب به ذات اقدس او شود، نیز باقى و همیشگى خواهد بود. بنابراین محبت و دوستى هایى که لله و فى اللَّه باشد، مورد تمجید و ستایش و توصیه فراوان واقع شده است . در روایتى که به رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم نسبت داده شده است مى فرمایند:
انَّ المُتَحابِّین فى اللَّه یوم القیامةِ على منابرَ مِن نور قد اءَضاءَ نورُ وجوههم و نورُ اءَجسادهم و نورُ مَنابِرِهِم کُلَّ شى ء حتَّى یُعرَفوا به فیقال هؤ لاء المتحابُّون فى اللَّه (685).
((جزاى کسانى که براى خدا، پیوند محبت با یکدیگر بسته اند آن است که در صحنه قیامت ، بر منابرى از نور قرار مى گیرند، که نور چهره و بدن و حتى کرسى و منبر آنها همه چیز را روشن مى کند و اصلا این جماعت به این نور شناخته مى شوند و کسانى که این روشنایى را ببینند خواهند گفت : این نور، نور افرادى است که براى خدا با یکدیگر پیوند دوستى بسته اند)).
در روایت دیگرى از امام باقر علیه السلام نقل شده است که حضرت از قول جد بزرگوارشان حضرت رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند:
اذا کان یوم القیامة جَمَع اللَّه الخلائق فى صعید واحد، و یُنادى مُناد مِن عند اللَّه ، یسمع اءوَّلهم ... قال : ثمَّ یُنادى مُناد من عند اللَّه عزَّ و جَلَّ، یسمع آخِرُهم کما یسمع اءوَّلهم ، فیقول : اءَین جیرانُ اللَّه جل جلاله فى دارِه ؟ فیقوم عنق من النَّاس ، فتستَقبِلُهم زمرَة من الملائکةِ، فیقولون لهم : ماذا کان عملکم فى دار الدُّنیا فصِرتُم به الیوم جیران اللَّه تعالى فى دارهِ؟ فیقولون کنَّا نَتَحابُّ فى اللَّه عزَّ و جَلَّ و نَتَباذَل ة فى اللَّه و نَتَوازَرُ فى اللَّه . فیُنادى مُناد من عند اللَّه : صدَق عبادى خَلُّوا سبیلهم لینطَلُقُوا الى جوار اللَّه فى الجنَّة بغیر حساب . قال فینطَلِقون الى الجنَّة بغیر حساب . ثم قال اءبوجعفر علیه السلام : فهؤ لاء جیران اللَّه فى داره ، یَخاف النَّاس و لا یخافون ، و یُحَاسب و لا یحاسبون (686).
((وقتى خداوند همه انسان ها را در صحنه قیامت ، جمع مى کند طورى همه اهل محشر، صدایش را مى شنوند؛ ندا مى دهد: همسایگان خدا کجا هستند؟ این صدا در صحنه محشر، طنین مى افکند، سپس گردن هایى کشیده مى شود که نشان دهند آنها جیران اللَّه هستند. سپس عده اى از ملائکه به استقبال آنها مى آیند و مى گویند که شما در دنیا چه کردید که امروز همسایگان خدا هستید؟! مى گویند: ما کار مهمى انجام نداده ایم ؛ مگر این که دوستى ها و محبت هاى خود را بر اساس محبت الهى استوار کردیم ؛ یعنى براى خدا پیوند بستیم پس از جانب خدا منادى ، ندا مى دهد این بندگان راست مى گویند، راه را براى آنها باز کنید، تا بدون حساب و کتاب قدم به جوار الهى بگذارند و همسایگان خدا شوند. در ادمه ، امام باقر علیه السلام فرمودند: اینان همسایگان خدا در خانه اویند؛ در صحنه محشر همه مردم خائف و ترسانند، ولى ایشان هیچ ترس و هراسى ندارند. همه مردم مورد محاسبه واقع مى شوند، ولى اینان از محاسبه معافند)).
این آثار اخروى است که صرف نظر از منافع دنیوى بر ارتباطات و روابط خدایى انسان ها مترتب است . در روایتى از وجود مقدس رسول اکرم صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم آمده است که :
انّ حولَ العرش منابر مِن نور، علیها قوم لباسُهم من نور، و وجوههم نور، لَیسُوا باءنبیاء یَغبطُهم الانبیاء و الشهداء قالوا: یا رسول اللَّه ! حلِّ لنا، قال : هم المتحابُّون فى اللَّه ، و المُتَجالسون فى اللَّه ، و المُتَزَاورون فى اللَّه (687).
((اطراف عرش الهى مکان هاى مرتفعى از نور وجود دارد. که عده اى بر این منابر قرار مى گیرند که هم لباس آنها از نور است و هم چهره آنها. اینان پیامبران نیستند؛ بلکه کسانى اند که پیامبران الهى و شهداى راه خدا بر آنها غبطه مى خورند؛ یعنى مقامى که خدا به این گروه داده ، مورد غبطه انبیاى الهى و شهداى راه خدا است . عرض کردند: یا رسول اللَّه صلَّى اللَّه علیه و آله و سلم اینها چه کسانى اند؟ حضرت فرمودند: کسانى اند که دوستى هایشان با یکدیگر، براى خدا است ، نشست و برخاست هایشان با یکدیگر براى خدا است ، اگر به زیارت یکدیگر مى روند براى خدا است و همه روابطشان را بر اساس خشنودى خدا قرار داده اند)).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان