بند هفتم ترجیع بند محتشم کاشانی درباره امام حسین(ع)

روزیکه، شد به نیزه ، سر آن بزرگوار خورشید ، سر برهنه بر آمد‌ ، ز کوهسارموجی به جنبش آمد و، برخاست کوه کوه ابری ببارش آمد و، بگریست زار زارگفتی تمام زلزله شد، خاک مطمئن گفتی فتاد، از حرکت چرخ بی قرارعرش آنزمان بلرزه در آمد، که چرخ پیر افتاد در گمان، که قیامت ، شد آشکارآن خیمه ای که، گیسوی حورش، طناب بود شد سرنگون ، ز باد مخالف ، حباب وارقومی که پاس ...

روزیکه، شد به نیزه ، سر آن بزرگوار خورشید ، سر برهنه بر آمد‌ ، ز کوهسار

موجی به جنبش آمد و، برخاست کوه کوه ابری ببارش آمد و، بگریست زار زار

گفتی تمام زلزله شد، خاک مطمئن گفتی فتاد، از حرکت چرخ بی قرار

عرش آنزمان بلرزه در آمد، که چرخ پیر افتاد در گمان، که قیامت ، شد آشکار

آن خیمه ای که، گیسوی حورش، طناب بود شد سرنگون ، ز باد مخالف ، حباب وار

قومی که پاس محملشان، جبرئیل داشت گشتند ، بی عماری و محمل، شتر سوار

با آنکه سر زد آن عمل، از امت نبی روح الامین، ز روی نبی گشت، شرمسار

وانگه ز کوفه خیل الم رو بشام کرد آنسان که عقل گفت، قیامت قیام کرد


منبع : تبیان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان