شرایط ذکر خداوند چیست؟

اگرچه توجّه دقیق به معنای ذکر خود میتواند شرائط و نتائج ذکر را برای ما بفهماند، با اینحال برای توضیح بیشتر مناسب است که مطالبی را دربارة این امور مطرح نمائیم: ۱ـ بیک معنی ذکر خداوندی بنا بمفاد این جمله که بعضی آن را روایت میدانند

 اگرچه توجّه دقیق به معنای ذکر خود میتواند شرائط و نتائج ذکر را برای ما بفهماند، با اینحال برای توضیح بیشتر مناسب است که مطالبی را دربارة این امور مطرح نمائیم:
1ـ بیک معنی ذکر خداوندی بنا بمفاد این جمله که بعضی آن را روایت میدانند.
«ذِکْرُ اٌللهِ حَسَنٌ عَلی کُلِّ حالٍ» [ذکر خداوندی در هر حال نیکو است].
اختصاص بحال معیّنی ندارد، بنابراین، شرط مخصوصی برای ذکر الله مشخّص نشده است. ولی مسلّم است که منظور از ذکر لقلقة محض زبان نیست (ادای کلمات و او راد بدون توجّه بمعنای آن اگرچه اجمالاً ثمری دارد.) پس شرط اوّل ذکر توجّه بمعنای آن است و چه بسا که بدون توجّه بمعنای ذکر، طرز ادای کلمات و عشق بخود آنها و تقیّد حرفهای به مخارج حروف و آهنگ صوت و غیر ذلک خود موانعی از التفات روحی به حقیقت ذکری باشد که گفته میشود. و در ذکر قلبی که عوارض لفظ و صوت وجود ندارد، روح بهتر میتواند بطور مستقیم به معانی ذکر متوجّه باشد.
2ـ ادای ذکر باید در حال اقبال و اشتیاق روح باشد، نه مستند به عادت شبه جبری. روشن است که هر کار و گفتاری که مستند به عادت رسوخ یافته باشد، وقوع آن کار و گفتار حالتی شبیه به جبر دارد که آزادی و اختیار و حتّی گاهی آگاهی روح در آنها دخالتی ندارد. در اینصورت ذکر یک پدیدة بیاثر بوده، بلکه ممکن است از آنجهت که مانع اندیشة منتج در مصالح مادّی و معنوی میباشد، موجب دو خسران گردد: خسران محرومیّت از حقیقت ذکر و نتیجة آن، و خسران از دست دادن اندیشه منتج. البتّه اگر عادت ذکر بطوری رسوخ پیدا نکند که آگاهی و اختیار روح را منتفی بسازد، در این صورت اقبال و اشتیاق روح به مفاد ذکر ممکن است تحقّق داشته باشد.
3ـ تطبیق اعمال و عموم رفتار با معنای ذکری که میگوید، گویندة ذکر شریف اللهاکبر نباید روح خود را در اختیار خودخواهی و مال و منال و مقام و شهرت و دیگر بتهای طالب پرستش بگذارد، زیرا ذاکر با ذکر مزبور خدا را از هرگونه توصیف و از هر چیز بزرگتر و بالاتر تلقّی میکند، با اینحال اگر چیزی از امور مزبور را مورد عشق و پرستش قرار بدهد، روح خود را با عمل تناقض‌انگیز خود زجر میدهد، تا آنگاه معنا و خاصّیّت ذکر اللهاکبر در درونش محو نابود گردد و چیزی جز لقلقه و تکان دادن زبان نباشد، در چنین صورتی تناقضی در کار نیست.
4ـ ذکر خداوندی باید مانند عامل به فعلیّت رسانندة روح ملکوتی آدمی تلقّی شود، نه عامل آرایش محض روان که موجب تسلیت در برابر جهالتها و نابکاریها بوده باشد. آری ذکر حقیقی عامل به فعلیّت رسانندة روح ملکوتی است نه منتفی کنندة ملالت یکنواختی زندگی و نادیده گرفتن اضطرابات و اضطرارهائی که در هنگام تزلزل دیوار زندگی و محرومیّت از خواستهها پیش میآید.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان